من و شوهرم با عشق ازدواج کردیم فاصله سنیمون زیاده
از اول محدودم کرد هر چی گفت گفتم چشم سالها پول تو جیبی نفهمیدم یعنی چی
الان بعد بیشتر از ده سال باز کتکم زد
چند بار اوایل ازدواج کتک زد
زنگ زدم بابام اومد دعوا و گفت باید جدا شی سه بار خاستم جدا شم اما نزاشتن
الان آواره م ..خدایا چیکار کنم
به خانواده م بگم یک ثانیه میگن بیا طلاق ..یدونه دخترم
برادرم بیکاره ..وضعیت مالی بابام بعد بیماریش خراب شده ...همش میکوبه تو سرم
خسته م خیلی
خوبی زیاد داره خیلییییییی اما اینام بدیاش بود
بگین چیکار کنم؟
دوس دارم جدا شم تحملش سخته
دومین باره پیش بچه هام کتک زد
دفعه قبل دهنم پر خون شد کوتاه اومدم گفتم دو تا بچه دارم بابام مریضه
الانم موندم چیکار کنم
خیلی بد کتک میزنه
اگه خدا هست تا صب این باید تاوان بده دارم میترکم از درد
بچه هام مث پرنده پر پر میزدن