حرفت منو یاد داستانی انداخت که مردی بچش رو فقط با نون حلال بزرگ میکرد . هر چی میخواست بده به بچش کلی دنبال حلال بودنش میگشت . مثلا از هر قصابی خرید نمیکرد . از کسی خرید میکرد که با خدا باشه و تو کارش حروم نباشه . بچشم هیج کجا نمیرفت و همیشه خونه بود . تا یه روز میره بیرون و ادمهایی رو که میبینه میترسه . میگه بابا اینا کین ؟ چرا این شکلین ؟ انگار این لقمه ها باعث شده بود فطرتش پاک بمونه و چشم بصیرت داشه باشه .
برای همینه میگن نگیر و این پول خوردن نداره . حالا درست و غلط نمیدونم