یبار و دوبار نیست اخه همیشه اینطوره چندماه پیش دوتامون حالمون بد شد اول خودش بعد من تب وسرماخوردگی واینا من بهش توجه میکردم اما چون اخلاقش گند شده بود نزدیکش نمیشدم و باهاش حرفی نزدم اونموقه
خلاصه بعدش منم حالم بد و سرماوتب ک اونم از عمد توجه نکرد بهم وگف چون بهم توجه نکردی منم گف توجه کردم ولی زیاد نزدیکت نشدم چون اخلاقت بد بود نمیخواستم دعوا بشه
خلاصه منوبرد دکتر ک تومسیر دکتر گفتم من امروز حالم خیلی بده کاش هوای بچه و داشتی اخه من خواب بودم و بچه بیدار شده وگرسنه میچرخید
اونم شروع کرد داد زدن ک میخوای دعواکنی وچرت وپرت میگی و دعوا درس کرد توماشین هرچند من حالم بد بود بعددیگ ک رسیدیم دکتر کارامو تموم کردم برگشتنی واسم ابمیوه و اینا خرید وشوخی میکرد ومیخواس از دلم دربیاره ولی چ قایده همون موقه ک گنداخلاق و عصبی میشه تموم تنم میلرزه و استرس میگیرم ودنیاروسرم خراب میشه چقدر تحمل کنم