2777
2789
عنوان

داستان زندگی

| مشاهده متن کامل بحث + 17321 بازدید | 119 پست

دوستان تموم شد داستان 

بابت تاخیرهم عذر خواهی میکنم فندق کوچولوم کمی اذیت میکرد🙂عزیزان در آخر بازم میگم این سرگذشت یکی از کاربرا بود که تو پربازدیدا هم رفته بود ممکنه خیلی از شماها قبلا خونده باشین من خودم دیروز از طریق یه تاپیک دیگه اتفاقی خوندم 

امیدوارم که سمای عزیز هرجا که هست خوشبخت باشه و زندگیش پراز لبخند❤

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

مگه من گفتم مال خودمه؟خوبه اولش توضیح دادم دانستان سرگذشت یکی از خانمهای کاربر هست تاپیکشو که ترکون ...




بچت چند ماهشع؟سما نیسای خودت؟منم نکفتم مال خودته 

میگم شاید راصی نباشع

بدون امضا😁😁😁😁😑😐🙄😏😇😘😄😃😋🙂🙂🤗😄😎🙂☺😍😗
بچت چند ماهشع؟سما نیسای خودت؟منم نکفتم مال خودته  میگم شاید راصی نباشع

نه عزیزم من نیستم خب اگه راضی نبود که کلا داستانشو نمینوشت حتی تو پربازیدا هم بوده  که ترکوندنش بعدم من از یه تاپیک دیگه اتفاقی دیدم و خوندم.

منم طی این مدت همه جور خواستگار داشتم . یک روز یک دفعه دلم برای اون دوست نطامی که باهاش اشنا شده بود ...

خوشبحالش چقد صبور بوده ولی اگ من بودم تا حالا مبینارو خفه کرده بودم 

« درسته‌تَنهایي‌ترسناکه‌ولی‌آدما‌ترسناک‌ترن..! »️
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792

داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته