2777
2789
عنوان

زندگی من🌟۶

| مشاهده متن کامل بحث + 1665 بازدید | 132 پست

هنوزم به اون پی ام نداده بودم باهاشون بحثم شد خطمو شکستم ولی این پایان ماجرا نبود عموم زنگ زد خونمون گفت حاضر شم الان میاد دنبالم شام خونه شون باشم

میدونست که من اینجا چیزی نمیخورم واسه همون اومد دنبالم خونشون رفتم الکی سرخ کردن سیب زمینه قیمه رو سپردن من که از اون حال درام داشتم از شدت دلتنگی میمردم همش توفکرم بود این اولین باری بود که ازش یه روز دور شده بودم قلبم داشت درمیومد نشستیم غذا رو با بی میلی و فقط از روی گرسنگی خوردم اما انگار اون داشت منو میخورد اینقد حالم بدبودش آخرشبی منو برگردوندن خونه خودمون البته هرجی اصرار کردن خونشون بمونم گفتم جز اتاف خودم جایی خوابم نمیبره برگشتم بابام گفت خطتو بده گفتم ظهر شکستمش گفت اها فردا میرم میگیرمش گفتم برو و رفتم تواتاق صبح شد یکی درو محکم باز کرد و اومد تو از خواب پریدم بابام بود گفت حاضر شو بریم خطو پس بگیرسم و یه چن تا کار داریم منم توفکرم همش به این فکر میکردم نکنه بخاد خونشونو نشون بدم یا چیزی ولی حرفی نزدم و حاضر شدم هیچ آرایشی نکردم و رفتم رسیدیم اونجا خطو باز گرفتیم دادش بهم گفتم نمیخامش دیگه گفت بگیرش میگم اینجا زشته باشه نخا یه خط دیگم به اسم خودم واسم خرید گفت که حق ندارم به کسی بدمش حتی دوستام و فقط مخصوص خانواده باشه برگشتم کو گوش شنوابعد فعال شدن پی ام دادم به رلم باخط جدید گفتم سلام ببخشید یکار مهم داشتم باهاتون یساعت بعد جواب داد بفرمایید کارتون؟

گفتم من دخترم راستیتش گفتم یکاری بکنین واسم گفت خدا روزیتو جای دیگه بده من کمیته امداد نیستم خدانگهدار گفتم بابا منم جواب نداد زنگیدم بلاکم کرده بود بابا این دیوونه س😐اون یکی خط قدیمیو یه لحظه انداختم روش فعال بود خداروشکر این زنگیدم جواب داد گفت الی دردت بجوونم کجابودی مردم برات راستی یکی الا پی ام داد گفت کارت دارمو چرت میگفت منم بلاک کردم گفتم بزار حرف بزنم یکم امون بده بهم گفتم اون من بودم گفت بی تربیت کارت به جایی رسیده منو دست میندازی اون خطو از کجا اوردی قضیرو گفتم و اونم گوش کرد بعدشم گفت خانوادم چیکار میکنن و اذیتم مسکنن یا نه که گفتم اصلا خوب نیستن ولی تحمل میکنم فعلا نیاز به انجام کاری نیست و زیادم نباید در ارتباط باشیم که شک کنن گفت هرکاری بگی میکنم فقط دستور بده و دیگه چن دیقه صحبت کردیم و قط کردم گوشیو اینجور شرایطی خیلی برام سخت بود که دیر به دیر پی ام بدمش ولی فعلا مجبور بودم تاوقتی که آبا از آسیاب بیفته چند روزی گذشت تولدش شد براش یه هدست خریدم آتیش زدم به مالم😂 البته بزور😐هرچی شماره کارتشو خواستم نداد گفتم مرگ من بفرس پول زیادی نیست بخدا کادو تولدتو باید بدم دیگه هزارتا قسم دادم که گفت زیاد نباشه و فرستادم خودش رفت خرید البته با سلیقه من چون قبلنا رفتیم مغازه دوستش اون هدست دلمو برده بود خلاصه روزها گذشت و ماهمو نمیدیدیم و باخانوادمم هرروز جنگ اعصاب و تبکه شنوی داشتم اصلا روانی شده بودم شبا تو خواب حرف میزدم رسما شده بودم این تیمارستانیا حس نمیکردم تواین دنیا زندگی میکنم تااینکه آذر ماه نزدیک سالگردمون شد

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

@شیییماااا     @بامعرفت8     @فاطی_خانومم     @shilansha ...

مرسی الی جون


انشالله بهتر شدی تند تند بزار من خیلی عجولم آخه 😂😂😉😉

خدا عشق و نور و زیباییست 🖤 ای عشق مرا دریاب 🙏 برای شادی روح داداشِ ۲۵ سالم ک پرکشیده اگ دوس داشتی صلوات بفرست رفیق🖤🥀🖤🥀🖤
@شیییماااا     @بامعرفت8     @فاطی_خانومم     @shilansha ...

مرسی گل 

تو زندگی بیا شعار ندیم عمل کنیم .  یه دختری هستم با همه چی جنگیدم  تا به اینجا رسیدم بازم میجنگم تا به هدفم برسم واسم دعا کنین تا به هدف هام برسم ممنونم . 
اره

عزیزم من منتظرم داستانت رو کامل بخونم بعد نظر بدم 

منم یه بار عشق روتوسن کم تجربه کردم و دقیقا حال روزم مثل شما بود و چه بسا بدتر و من علاوه بر پدر و مادرم داداشام منو بع باد کتک میگرفتن عشقمم آدم سر به راهی نبود 

البته بعدها که بهش فکر کردم فهمیدم عشق نبود یه راه فرار بود برای دور شدن از گیر دادنای داداشم 

من که نفسم به پدر و مادرم بنده 

اون روزا ازشون متنفر بودم

ولی خب خداروشکر با ازدواج داداشم منم از بند رها شدم و جدا شدم و زندگیمو ساختم 

ولی خیلی حسرت دارم از ۱۸ تا۲۰سالگی که اوج جوانی و زیبایی و شور یک دختر هست قشنگتر استفاده نکردم

کسی چه می داند شاید جای دیگری مرده ایم و این دنیا جهنم ماست
عزیزم من منتظرم داستانت رو کامل بخونم بعد نظر بدم  منم یه بار عشق روتوسن کم تجربه کردم و دقیقا ...

عزیز داستان تموم نمیشه هیچوقت برسم به الان باز هرروزی که مهم باشه رو میگم میفهمم چی میگی ولی خب من از این سن استفاده کردم فقط چند ماهه که حالم بدشدو اونم کنارم موندولی خب خودتون میخونین میفهمین چجوری مرسی از نظرت

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792