قبول خود به خودی خلق شدن کائنات از نظر فلسفه مثل این است که وارد یک اتاقی بشوید و تابلوی مونالیزا رو ببینید همینطور قوطی های رنگ را هم در اطراف تابلو مشاهده کنید .
و فکر کنید بادی آمده و رنگ ها را به حرکت در آورده و باعث شده تابلوی مونالیزا کشیده شود ، یا رنگ ها میلیون ها سال تلاش کردند تا بلاخره توانستید با هم ترکیب شوند و یک اثر خلق کنند !
حال این که دواینچی برای این اثر 4 سال زحمت کشیده است ... و خود انسان داوینچی اثری شگفت آور تر از تابلوی مونالیزاست ...
اگر منطق شما این احتمال را می پزید پس میتوانید از تصادفی بودن خلقت دفاع کنید ..
یا فکر کنید در یک آزمایشگاه پر از مواد شیمی ، همه ی مواد به طور تصادفی باهم ترکیب شدن و حاصل این ترکیبات و تصادفات این نظم هست ...و هیچ تصادفی هم به خطا نرفته ..! مواد شیمی ای که با ذره ای مواد اشتباه انفجارهای بزرگی رخ میدهند ...
خب تصادف تا کجا ....
کمی برای " منطق " عجیب است ....
و در مورد نظم
همه ی آفرینش دارای نظم هست اگر من سنگی رو بردارم و به جلو پرتاب کنم سرعت پرتاب ، قدرت پرتاب ، اندازه ی پرتاب و ... همگی قابل محاسبه و فرمول گذاری هستند .
اگر بخواهم فقط یک قدم به جلو بردارم نزدیک به 200 عضله ی من در این یک حرکت به کار گرفته میشود ، عضلاتی که من دستوری به آنها نمیدهم و حتی اسمشان را هم نمیدانم .
متوسط پلک زدن من 25 صدم ثانیه است که در این زمان کوتاه 15000 ستاره متولد میشود و جهان 527250 کیلومتر گسترش میابد و همزمان که شما دارید این مطالب رو میخوانید خورشید 400 کیلومتر به دور کهکشان راه شیری میچرخد ...
در جهانی که این همه فرمول وجود دارد بی نظمی و تصادف نمی تواند وجود داشته باشد ...
در فلسفه یک رابطه " علت و نتیجه" داریم هر علت تصادفی نمیتواند همیشه نتیجه ی درست بدهد!