واقعا هم همین طوره خانوادش مودب وخوبن شوهرم خسیس نیست تو اجتماع عالیه اما تو خونه منو آزار میده قلبم درد میگیره از حرفاش بخدا هم تمیزم هم آشپزیم خوبه هم حرمت خانوادشو دارم هم توقعم کمه اما خوب قسمتم سیاه بوده
خانوادت چیزی رو که دیده بودن و تجربه کردن بهت تحمیل میکردن... وگرنه من که این چیزا رو میشنوم از شماها شاخ درمیارم که مگه چنین مردی هم وجود داره...
من به عشق توی زندگی خیلی ارزش میدم...
معتقدم یه عشق وااااقعی(تاکیدمیکنم وااقعی) همه ی موارد مورد نیاز برای داشتن یه زندگی سالم و شاد و پایدار رو داراست...
یه فرد عاشق حرمت و آرامش عشقش براش مهمه.. سعی میکنه شرایط بهتری رو برای عشقش فراهم کنه...
حالا شما دوتا آدم عاشق رو کنار هم تصور کن.. هردو درتلاش برای شاد نگه داشتن عشقشون و پایدار نگه داشتن زندگیشون...
عشق از منه عجول و بی اعصاب و بداخلاق یه خانوم صبور و آروم و مهربون ساخت و از همسرم که هیچ شغلی نداشت یه آدم به شدت فعال و کاری ساخت...
من به معجزه ی عشق ایمان دارم
جاری بزرگه من خیلی خودشو دست بالا میگیره و اهل اینکه خیلی کار کنه نیست جاری دومی عوضش از سقف تا کف خونه رو میسابه هر دفعه میره شهرستان کلی کار میکنه از اینجا مربا و ترشی و دمنوش همه چی درست میکنه میبر ه براشون الان جوری شده انگار وظیفه اش شوهرشم پررو شده منم ک آخری هستم مادر شوهرم فکر کرده میتونه منم اینطوری کنه منم خونشون فقط ظرف میشورم مادرشوهرم با خنده هی بهم میگه تنبل منم ی بار گفتم اره مثل دخترت ک نمازشم نشسته میخونه نمیدونی چقدر سوخت خودتو بکش کنار نزار اینجوری باهات رفتار کنن مهربونی اندازه داره
ب نظرم اینو ول کن خانواده خیلی مهمه کم پیش میاد خانوادشه رها کنه انگار اومدن خونتونو بخرن مادیات براشون مهمه اینم سال اول عاشقه سال دوم آنقدر زیر گوشش میخونن فارغ میشه آنقدر اذیتت میکنن خودت کم بیاری عاقلانه فکر کن ن دلی
