شما جای من بودید به دست و پای مادرشوهرتون می افتادید ؟

معذرت خواهی کنی، دیگه هر جور بخوان باهات رفتار میکنن، نباید چیزی بگی، کار بدی نکردی، حرف دلت رو زدی، وقتی غیر مستقیم ترتیب اثر ندادن، مستقیم گفتی ویگه

نکن، یه بارم من با مادرشوهرم دعوام شد ، شوهرم همین غلطو کرد ، منم زیر بار نرفتم ، خودش کم کم اومد آشتی ، به هیییچ وجه زیر بار نرو ، رفتا های ننشو نمیبینه ، رفتارهای شما رو میبینه ؟؟ اگه اذیت نمیشدی که همچین برخوردی نمیکردی

حالا که میخواد  خونه جدا بگیره نرو عذرخواهی

نه خیر مال منه    

بگو به جهندم قهر باش صد سال سیاه هم میخوام آشتی نکنی بگو قهرت نه به صلح🚶‍♀️🚶‍♀️🚶‍♀️🚶‍♀️

من از رابطه و حرفای ایشون بی خبرم

شاید خیلی قبل‌تر باید با همسر و مادرش صحبت می‌کرد که نیاز داره تنها باشه و این رفت و آمد زیاده

حالام خودش ببینه چی شده و چی گفته و چقدر مقصره و تصمیم بگیره

ولی اگر اشتباه کرده به عنوان یه انسان باید دلجویی کنه

ی کیک بپز برو در خونه ش بده تعارف کرد برو تو روشو ببوس عذرخواهی کن...بری که بدون تعارف خداحافظی نمی کنه...فکر کن مادر خودته...باید ی جور دیگه می گفتی مهربونتر...بهونه میاووردی  که نتونه زیاد بمونه...سیاست نداری دیگه...بعدشم اگه قرار بر مستقل شدن بود شوهرت از اول مستقل می شد حالا حالاها اینجا هستید و احتمالا بچه هاتم مادر شوهرت ترو خشک کنه...باهاش خوب تا کن 

بعضیا اصلا احترام حالیشون نیست .منم پنج سال همین بود وضعم کلا با احترام بودم روانی شدم .

باشه باشه مال تو من بیزارم دیگه😬😬😬😀

چیزی نمیخواد بگی خیلی عادی برو بیا اگه دیدی سرسنگینه و سعی کرد سر بحثو خودش باز کنه تو هم هم بگو ببخشید لحنم خیلی تند بود اون موقع خیلی خسته بودم بعدم حرفایی که اینجا زدی بگو

مثلا من شوهرمو دوست دارم همش منتظرم بیاد ولی اینقدر این ور اون ور خسته میشه که اصلا وقتی برای من نمیمونه ، شما هم مادر هستید حق دارید ولی من اینجوری خیلی احساس غربت و تنهایی میکنم دوست دارم وقت هایی رو با همسرم توی آرامش بگذرونم ولی نمیشه ، تهشم بگو نمیدونم چقدر درکم میکنید این همه ی ماجرا بود بازم ببخشید ناراحتتون کردم 😐

شوهرت ازکجافهمید چی گفتی؟؟؟

بله حق با شماست،،والا من تاپیک قبلیش رو خوندم که مادرشوهرش براش اش و سبزی و اینا میاره

برگشته بهش گفته کم کرم بریز می‌دونی امتحان دارم اینقد نیا برو ،،بزار در این صاحب مرده بسته بمونه !!

خب آخه حرف زدن ایشون با یه بزرگتر درسته ؟؟

خب فوقش می‌گفت مادر جان من امتحان دارم ،،،دستت درد نکنه اش آوردی ،،،ولی باید تمرکز کنم ،،شما هی میری و میای من نمیتونم بخونم ،،،،هرکاری داشتی تماس بگیر باهام ،،،زحمت نکش تا بالا بیا