خوب خوبه . اگه کاریم ازت خواستن انجام بده. مثلا سبزی پاک میکنن تو حتما کمک کن . واقعا حس بدی داره ما عرپسمون میاد خونمون مثلا ی ماه میمونه چون داداشم می‌ره ماموریت .. هیچ کاری نمیکنه انگار ما نوکرش هستیم ..تازه می‌گفت ناخنام می‌شکنه فلان میشه .
عزیزم ی حد و حدودایی بزار
لازم نیس بری غذا درس کنی یا خونه جارو کنی
مثلا رفتی غذا پختن تو میزو چیدن و ظرف شستن کمک کن
برات میوه و شیرینی اوردن خوردی ظرفشو ببر ی اب بزن
تو اونجا مهمون حساب نمیشی اما ن زیاد کار کن ن ک کار نکنی
خودت ی لحظه فکر کن یکیو دعوت کنی براش همه چی درس کنی بعد بیاد بخوره بره کنار ی کمکم نکنه بت برمیخوره حتا اگ غریبه باشه
اسی جلو خودت گفتن ما عروسی ک ک خواستیم نبودی ؟ یا شوهرت داره خبر کشی میکنه؟
بخدا من ظرف میشورم حتی صبونه
رخت خواب جمع میکنم اتاق شوهرمو تمیز میکنم حتی نمیزارم لباسای شوهرمو که نمیشه ریخت ماشین مامانش با دست بشوره
دیگه واقعا باید چیکار کنم
شما تاپیک‌قبل منو بخون
فکر‌کن مثلا بابای شوهرم یه دستوری به دخترش میده اون پا نمیشه ولی مک پامیشم عصرا که از خواب بیدار میشه چایی میریزم واسش یا واسه مادرشوهرم
سالاد درست میکنم‌گاهی
تمام این کارارو شاید تو هفته یک بار خونه بابای خودم انجام دادم
بعد قکر‌کن خود شما ،پدرشوهرت بگه عروسم اونجوری که میخواستم نیست
انصافا ناراحت نمیشی؟
خب جارو نمیکشم
ولی غذا درست کردم گاهی اونم بخاطر شوهرم غذاهایی که دوست داشته رو درست کردم
ولی بخدا بعدشم خودم ظرف شستم
مثلا میگین پختن با اونا شستن با تو
دو سه بازی جفتش با خودم بوده
اخه من که نوکر خونشون نیستم
یا بخاطر یه نخود پاک نکردم مخ شوهرمو بخورن
تاپیکتو خوندم پدر شوهرت خیلی خاله زنکه که فردای اون روز هم فراموش نکرده بحث نخود فرنگی رو پیش کشیده .. .. بازم میگم کمتر برو خونشون تا انشالا بری سر خونه زندگیت خدای نکرده دعوایی پیش نیاد حرمتا بشکنه اول زندگیت .. بعدم اونا سنشون زیاده درکت نمیکنن ..بزن به بی‌خیالی
واسه خودشون میکنن . عروس یک نفر هست . یک بشقاب دوتا لقمه غذا .... من حاضرم در همچین وضعیتی همون دوتا لقمه رو هم نون و ماست بخورم ولی کسی زندگی خودش رو به اسم عروس بودن روی دوش من نندازه
با هم که زندگی نمیکنن . ایشون مهمون هست اونجا
