خوابهای من

ببار خواب دیدم دوره راهنمایی بودم خواب دیدم از کوچه ای که همیشه میرم مدرسه چیه خرابه اونجا بود ،وقتی داشتم می‌گذشتم یه گربه سیاه حرف زد و گفت الله اکبر ،چندبار با صدای کلفت مردونه گفت از ترس پریدم از خواب

شاید تحت تاثیر بازیگر هوایی دوست داری بازیگر شی

آخرین خوابی که دیدم خواب دیدم مرده واینجوری بود...

یه جای بزرگ مثل کلیسا بود

کلی جمعیت بود

بابام هم بود

البته بابام فوت کرده

انگار قرار بود یه نفر مریض رو از داخل کلیسا بگذرونن اما باید سریع میبردن انگاری

بعد یه نفر اومد چهره ش یادم نیست فقط یه صدا وندایی بود

گفتم تو کی هستی 

گفت اشهدت رو بخون الان تورو اعدام میکنم 

یکدفعه احساس خفگی بهم دست داد 

داشتم می‌دیدم روح از بدنم خارج میشه 

اما کسی درک نمی‌کرد خودم فقط می‌دیدم که جسمم داره نیفته 

افتادم تو بغل بابام که نشسته بود ،سرمو بابام گرفته بود

ومن داشتم اشهد می‌خوندم 

تا اشهد آن  لا اله ...که رسیدم از ترس پریدم از خواب بدنم درد میکرد

بخصوص پاهام

یه شبم خواب دیدم یه بانو اومد توخوابم انگاری حضرت فاطمه بود تو خواب حس کردم بهم یه بطری آب معدنی داد از ترس وهیجان بطری آب معدنی پرت کردم گفتم من که بی حجابم ،اخه قبلاً هم آمده بود تو خوابم

همیشه میترسم و بیدار میشم 

نزدیک تولد یه امامی بود 

ببار خواب دیدم همه امام ها از اتاق اومدن بیرون یکی یکی

لباس هاهمه سبز بود ،حضرت محمد م بود،البته هیچوقت وقتی از خواب بیدار میشدم چهرشون یادم نبود،فقط می‌دونم مهربونم وپراز نور بودن دراز معنویت،

منم پشت در سالن پنهان شده بودم که یکی یکی از اتاق  بیان وبرن بیرون انگار حضرت محمد به من گفت جبه درست کنم،منم یه پارچه سبز داده بودم مامانم درست کنه حالا اونا اومده بودن ازم بگیرن ،البته من نمیدونستم جبه چیه وقتی بیدار شدم هم نمیدونستم چیه یادمه مامانم یه چیزی هلال هلالی شبیه بالای پرده درست کرده بود منم دادمشون وهرکدوم که رد میشد من یه تکبیر میگفتم پست در بودم روسری سرم نبود

وقتی بیدارشدم از ترس ،صبحش تو کتاب تعبیر خواب دنبال کلمه جبه گشتم باور کردنی نبود،جبه یعنی ردای عربی

همین لباسهای بلند که رو شونه میندازن،

توان آخوندا هم دیدیم

کلمه جبه رو نمیدونستم

اما مامانم از اونا درست نکرده بود شبیه بالا پرده یه چیز هلال هلا ل درست کرده بود

کی تعبیر خواب بلده بیاد