امروز خاله اینا اومده بودن خونه ی ما مامان منم گفتش توهم بیا میخوایم کیک و اش درست کنیم توهم بیا حال و هوات عوض شه دختر خالتم هست شوهر منم سرکار بود حوصلم سر رفته بود دیگه رفتم دختر خالم یه شومیز خوشکل پوشیده بود خداوکیلی خیلی قشنگ بود ازش پرسیدم کجا خریدی چند خریدی گفت عمم از ترکیه آورده برام قشنگ پاشد رفت منم دهنم باز مونده بود این چه مرگشه هیچی نگفتم دیگه اصلا باهاش حرف نزدم يعني چی آخه یکی ازت یچیزی بپرسه با منت پاشی بری خیلی بهم برخورد حالا الان نگاه کردم دیدم یا خدا واسه من استوری گذاشته نمیدونم بخندم يا گریه کنم از تباه بودنش دهنم بازهههه آخه چشه😐😂