زندگیم الان بین دو بیت گیر کرده ، نمی دونم چکار کنم! یکی میگه : برخیز و مخور غم جهان گذران ...تا پا میشم میگه : بنشین و دمی به شادمانی گذران .... فعلا نیم خیز موندم تا تکلیفم تو بیت بعدی مشخص بشه
می دونستین یکی از معانی جمله ای از دعای کمیل که میگه: و کنت انت الرقیب علی من ورایهم و الشاهد لما خفی عنهم همینه؟! قبلش میگه که دو فرشته رقیب و عتید رو برای من قرار دادی که ناظر من و کارهای من باشن (و می دونیم که این دو فرشته از نیت ها هم آگاه اند) بعد می گه اما خدایا تو خودت بالاتر از اونا مراقب من بودی و از آنچه که از این دوفرشته هم مخفی بود، خبر داشتی. این همونه، یعنی خدا می دونه که اگه موقعیت بود ما ها چیکاره بودیم، اما چون موقعیتش پیش نمیاد ما هم حتی نیت اون گناها رو نمی کنیم و اون فرشته ها هم هیچ وقت نمی فهمن اصل ذات ما چیه، شاید خودمونم نفهمیم . اما او می دونه.... یا ستار العیوب...
فلما ان جاء البشیر القاه علی وجهه فارتد بصیرا قال الم اقل لکم انی اعلم من الله ما لا تعلمون(پس هنگامی که بشارت دهنده امد پیراهن یوسف را روی صورت یعقوب افکند پس دیده اش بینا شد انگاه به فرزندانش گفت مگر به شما نگفتم من از خدا چیزی میدانم که شما نمیدانید)