@مرد_غمگین  
سلام من اونطرف گفتم ب عنوان اقا راهنمایی کنید ولی اومدم اینجا ک توی تاپیک دیگران مدام کامنت نذارم و مزاحم نشم
من همسرم دانشجو بود ازدواج کردیم استقلال مالی نداشت و خانوادش از نظر مالی حمایتش میکردن خیلی تحت تاثیر و وابسته ب خانوادش بود ولی همدیگه رو دوست داشتیم چند ماهیه ک بخاطر دلایل پیش پا افتاده اول دعوای شدید راه انداخت بعد من دوماه قهر کردم رفتم خونه پدرم با وساطت مشاور برگشتم ک فهمیدم تو اون دوماه حسابی تحت تاثیر مادرش قرار گرفته اولش خوب بود رفت ب مادرش سر زد اومد گفت جدا شیم اول جدی نگرفتم 5 ماه کامل قهر بود صبح میرفت خونه مادرش شب میومد تو خونه غذا نمیخورد و...5 ماهم هست ک کلا خونه نمیاد میگفت جدا شیم گفتم باشه اقدام کن گفت حوصله ی دردسرا و رفت و امدای دادگاه ندارم توافقی گفتم باشه حق و حقوق منو کامل بده گفت ندارم و ول کرد رفت خونه مادرش کلا خانوادشم بجای وساطت و بزرگی ازش طرفداری میکنن
اهل خیانت و این حرفاام نیس
ولی واسم عجیبه اونهمه علاقه کجا رفت چطور ی مرد میتونه اینقدر راحت قید زن و زندگیشو بعد سه سال بزنه و بره پیش مادر سرد و بیمارش ش و خانوادش؟