2777
2789
عنوان

دو دل بودن

236 بازدید | 12 پست

سلام سه ماه پیش تقریبا به یکی از دختران فامیل پیام دادم که بهت علاقه دارم برای ازدواج خلاصه اونم بعد دوهفته جواب مثبت داد اینم گفتم که شرایطم چون دانشجو هستم تا تابستان جور میشه و بعدم استخدام میشم .خب همینطوری درباره آینده و خودمون صحبت میکردیم و حتی زمان عقد و مشخص میکردیم و خیلی چیزای دیگه بهش می گفتم من میترسم ولم کنی بخاطر همین تمرکز ندارم و درس نمیتونم بخونم  اونم میگفت بابا خیالت راحت باشه من که نمیخوام گولت بزنم ولی همش میگفت نمیدونم چرا دودل هست و افکار منفی میاد و نمیتونم تصمیم بگیرم که باهات ازدواج کنم یا نه .منم میگفتم خب طبیعیه و همه اول اینطوری هستن خلاصه صحبت کردیم از طریق پیامک تا عید که دیدم پیام دادم بعضی وقتا ناراحت میشم از خودم که اینقدر خیالتو راحت کردم منم خب خیلی ناراحت شدم خب من پسر خیلی احساساتی و زود رنج هستم بعدش موندش دوباره چند روز بعدش پیام داد دیگه بهم امید وار زیاد نباش چون من نمیتونم تصمیم بگیرم .و عذاب وجدان گرفتم که چرا اینقدر خیالتو راحت کردم میدونم ازم ناراحتی ببخشید دلتو شکستم خلاصه منم چند.روزی قلبم تیر میکشید اینا خلاصه چند روز بعد بهش گفتم این طوری شدم اونم گفت یه طوری صحبت میکنی من فکر میکنم که باعث و بانیشم خلاصه یکم بعد صحبت گفت لعنت به من .بعدش گفت ببین قضیه منو تو فعلا منتفیه .این فعلا که گفت من با خودم گفتم چرا گفت فعلا.بعدش دیگه نزدیک بیست روز تقریبا میشه ارتباط نداریم ولی چند روز پیش مامانم و مامانش و بابام رفته بودن بیرون خب فامیل هستیم اونا میگفتن دیدیم هی از خودش تعریف میکرد مامانش که من از چهارده سالگی عروستون شدم و با کسی کاری نداشتم و ساکت هستم و اینا بعدش از دخترش که دخترم این طوری هست و مثل منه و از این حرفا .اینم بگم اصلا درمورد ازدواج صحبت نشده بود یه دفعه که بابام فکر کنم گفته بود شما زن ساکت هستید اینا اونا تعریف کرده بود خودش بازم دقیق نمیدونم چطوری شد تعریف کرد.بنظرتان این دختر واقعا تصمیم نمیتونه بگیره ؟ حتی خودش میدونه چقدر دوسش دارم و از بچگی بهش علاقه دارم بهم میگفت تو تشنه منی .سوال دوم اینه مادرش چرا اومده بود اینطوری صحبت میکرد اون که گفته بود امیدوار نباش و منتفیه

دختر است دیگر....... همین که میدونه شما دوسش داری خیالش راحته.... حتما دوس داره یه عشق آتشین یه طرفه رو تجربه کنه بعد سرش بخوره به سنگ برگرده به شما بگه: من تصمیمو گرفتم، بیا ازدواج کنیم. 

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

همشو خوندم  ولی حرفی ب ذهنم نرسید شاید دختره ب اندازه شما دوستون نداره دانشجو معلم هستین؟

من23سالمه اونم تقریبا دوسال کوچک تر.خیر دانشجو معلم نیستم .خودش میگفت که اون طوری که تو دوست داری من اونقدر دوستت ندارم .بنطرتان چرا اینطوری میکنه علاقه داره برای ازدواج یا ن

دختر است دیگر....... همین که میدونه شما دوسش داری خیالش راحته.... حتما دوس داره یه عشق آتشین یه طرفه ...

اون موقع هم شاید دیر باشه .آخه دوست داشتن من از اونا نیست که دو روز دوسش داشته باشم تموم بشه من از بچگی دوسش دارم خودشم حتی یقین داره که بخاطرش به کسی دل نبستم این منظورش چیه واقعا نمیتونه تصمیم بگیره ؟ مادرش چرا.اینطوری کرد ؟آخه خودش میگفت امیدوار نباش مادرش اومد خودشو دخترشو تعریف کرد.آدم گیج میشه

دختر است دیگر....... همین که میدونه شما دوسش داری خیالش راحته.... حتما دوس داره یه عشق آتشین یه طرفه ...

بعدشم میگفت درمورد خواستگار های قبل هم تصمیم نمی تونستم بگیرم بهم میگفت یکی بهم همش پیام میداد میخواست جواب مثبت بدم بعد بیاد خواستگاری که اونم نداد .ولی به من داد .

دوست خوبم

اول اینکه در خصوص صحبتها و تعاریفی که توی جمع خانوادگی توت اتفاق افتاده خیلی طبیعی بوده و برداشتهای شما یکم ذهنی و شخصیه و به احساسات خودتون یه سری حلاجی هایی کردید و ربطش دادید ولی در اصل میشه گفت ساخته و پرداخته ذهن شماست و ربطی نداره ....

در ثانی به اون دختر خانم فرصت بدید تا قدری از این مردد بودن دربیاد و بتونه تصمیم قطعی بگیره چند وقت دیگه مجدد ارتبا بگیرید و ببنید نظرش عوض شده یا نه اما زیاد هم دلخوش نباشید. چون دخترها اگر از کسی خوششون بیاد یا همون اول قرص و محکم موافقت می کنن یا به مرور زمان موافقتشون رو میگن نه اینکه یه دفعه بگن نه

اون موقع هم شاید دیر باشه .آخه دوست داشتن من از اونا نیست که دو روز دوسش داشته باشم تموم بشه من از ب ...

آخ بچه ها مو میبینن ولی پدر و مادرا پیچش مو... شاید از نظر مادرش شما مورد مناسبی هستی واسه دخترش، اصلا شاید مادرش خبرداره شما به دخترش علاقه داری با این حرفا خاسته گندی که دخترش زده رو جمع کنه، 

بعدشم میگفت درمورد خواستگار های قبل هم تصمیم نمی تونستم بگیرم بهم میگفت یکی بهم همش پیام میداد میخوا ...

اینجور که پیداس تصمیمی برای ازدواج نداره، ولی میخاد چند نفرو توو آب نمک بخابونه واسه روز مبادا. شما نشون بده از تصمیمت منصرف شدی ببین چه عکس العملی داره

آخ بچه ها مو میبینن ولی پدر و مادرا پیچش مو... شاید از نظر مادرش شما مورد مناسبی هستی واسه دخترش، اص ...

خودش میگفت داداشم گوشیمو دیده بود که بچه. راهنمایی هست رفته بود به مامانش گفته بود مامانش هم چیزی نگفته بود ولی فکر کنم مادرش نمیدسته جواب مثبت داده بازم نمیدونم .بعدش من نمیخوام تعریف کنم توی شهرمون روی من حساب دیگه ای میکنن راحت میتونم برم خواستگاری دختر مسئولی چیزی ولی خب از اول عاشق این بودم از من بالاتر هم فکر نکنم خواستگار این بیاد .چون یکم از نظر فرهنگی و مالی و بقیه چیزا پایین تر هستن پدرش که پسر عمم میشه اعتیاد داره و زن و شوهر خیلی خسیس هستن

اینجور که پیداس تصمیمی برای ازدواج نداره، ولی میخاد چند نفرو توو آب نمک بخابونه واسه روز مبادا. شما ...

خواستگار های قبلی که نیستن فقط منم .من هم دوست دارم در جمع فامیل دیدم محلش نزارم و نگاش نکنم تا اون جایی که میتونم فقط سلام علیک کنیم .دیگه چکار هایی میتونم بکنم دلتنگ بشه؟

خواستگار های قبلی که نیستن فقط منم .من هم دوست دارم در جمع فامیل دیدم محلش نزارم و نگاش نکنم تا اون ...

شما فقط عادی رفتار کن، توو رفتارت نه علاقه مندی باشه نه تنفر. واسش چالش میسازی، همون رفتاری که با بقیه داری سعی کن با این خانوم هم داشته باشی، بهتره اجازه بدی یکم زمان بگذره بدون اینکه کار خاصی انجام بدی. اونم احساس داره بالاخره میفهمه که نباید کسی رو توو برزخ نگه داشت. 

شما فقط عادی رفتار کن، توو رفتارت نه علاقه مندی باشه نه تنفر. واسش چالش میسازی، همون رفتاری که با بق ...

خودش میگفت عذاب وجدان گرفتم که اینقدر خیالتو راحت کردم یعنی قبلا بهم میگفت درمورد خواستگار قبلی هم عذاب وجدان گرفتم چون همه میگفتن پسر خوبی هست چرا نرفتی .منم گفتم هنوز که باهم قول و قرار نزاشتید چرا عذاب وجدان داشتی .بهم میگفت تو اولین پسری هستی که اینقدر باهات صحبت کردم با خودم میگم چون فامیل بودی آدم راحت تر بود اینم بگم با کسی صحبت نکرده ها فقط یه نفر بهش پیام داده بود اونم بعضی وقتا جواب میداد بعضی وقتا نه چون دختر پاک و خونگی.هست 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792