قربونت برم خواهری نه بخدا واسه مال دنیا نه گریه م واسه این بود که تنها طلایی بود که واسه ازدواجم خریدم چون پدر شوهرم گفت زمینمون بفروشیم میخرم واسه ت تموم پونزده سالی که همسرم کار کرده بود اونا پولش خوردن ولی حاضر نشدن یک میلیون قرض بهمون بدن دستشون میره بخدا
من پابه پای همسرم خیلی سختی کشیدم عزیزم به خدا یه زمانی بود اول ازدواج بخاطر اینکه بوی غذای صاحبخونه اذیتمون نکنه چادرنمازمو زیر در میذاشتم با اینکه خونوادش خیلی هم دارن رحم نکردن بهمون اون سال من حلقمو فروختم اونا رفتن شیراز اصفهان ابادان خرمشهر یاده نه میلیون خرجشون شد اخرش اومدن نه روزم خونه من نشستن دریغ از یه روسری سوغات بیارن صاحبخونه م دلش سوخته بود همسرشو فرستاده بود که من خونه به دونفر دادم نه هشت نفر ،بعدا بهم گفت بخدا فقط بخاطر شما گفتیم شوهرت دستش خالیه بنده خدا فکر کن یواشکی باباش پول تعمیر ماشینم از همسرم گرفته بود سرهنگم هست حقوقشم خوبه
وایییی چ حلقه نازیی
دست دخملم🥰🥰🥰
