2777
2789

چکارکنیم که بعد گذشت چندین سال از ازدواج باز رابطه مثه روز اول شیرین باشه؟بیاین ترفنداتونو که بلدید بگید

و چکار کنیم که نزاریم خانواده همسر دخالت نکنه مغز شوهرمونو شستشو نده.بیاین سیاست یاد بدین

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

صبر

گذشت

سکوت

 صبح امروز کسی گفت به من.     تو چقدر تنهایی،گفتمتش در پاسخ تو چقدر حساسی،تن من گر تنهاست دل  من با دلهاست دوستانی دارم ببهتراز برگ درخت یاد شان در دل من قلبشان منزل من صافی آب مرا یاد تو انداخت رفیق.                                                      عشق از این بیشتر؟ که تو لبخند بزنی و من برای چال گونه ات بمیرم                                                           تو چشمات می خوام غرق شم روز و شب هواتو تنفس کنم زنده شم به حدی اسیرم کنی تو چشات با تو از زمین و زمان کنده شم نباشی بپوسم تو حجم خودم تو تنهاییام بی تو نابود شم حصاری بکش از خودت دور من می خوام به تو یک عمر محدود شم

دخالت خونواده ها دست خودتونه که چقد میدون بهشون بدین، برای تازه نگه داشتن هم دونفری  مسافرت و بیرون رفتن البته بعد یه مدت عشق به صورت احترام و ارامش در میاد

صبــر  اوج احترام به حکمت خداست، صبور باش چیز های خوب زمان میبرن

اگه خانواده مرد بد باشن و عروس رو نخوان روز به روز رابطه بدتر میشه اگه عروس رو بخوان و دخالت نکنن رابطه زن و شوهر روز به روز بهتر میشه من اینو خیلی دیدم چون رو پسر خیلی تاثیر دارن 

میشه برای حاجت دلم یه صلوات بفرستید شاید به خاطر دل پاک شما خدا حاجت منو هم داد   

اینکه خانواده دخالت نکنه واقعا به خود مرد بستگی داره. اگه از همون اول جلوشو بگیره، هیچکس دخالت نمیکنه

بقیه ش هم عشق و احترام متقابل و اولویت بندی زندگی

من همیشه محترمانه و با ادب نظرمو بیان میکنم. هر جا ادب نشون دادم و بی ادبی دیدم عین خودشون رفتار نمیکنم و نمیگم با هرکی عین خودش، فقط به این فکر میکنم که من از یه گوساله توقع ادب ندارم! چون اون تو طویله بزرگ شده، از طرفی بین گاوها هم رشد کرده! در مورد خیلیا هم همینطوره. مراقب شخصیت خودتون باشید🤩🌹سر تا پایم را خلاصه کنندمی شوم "مشتی خاک"که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه، یا "سنگی" در دامان یک کوه، یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس، شاید "خاکی" از گلدان‌یا حتی "غباری" بر پنجره! اما مرا از این میان برگزیدند :برای" نهایت"برای" شرافت"برای" انسانیت"و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :" نفس کشیدن "" دیدن "" شنیدن "" فهمیدن "و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمیدمن منتخب گشته ام :برای قرب برای رجعت برای سعادت من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:به انتخاب، به تغییر ، به شوریدن، به" محبت "

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز