2777
2789
عنوان

مادرشوهر

| مشاهده متن کامل بحث + 632 بازدید | 58 پست
اینجور مادرشوهرا خوراک منه چون اینقدر من بی خیالم اصلا طرف مقابلم نمیدونه دیگه چجوری حرص منو در بیا ...

چخوب خوش بحالت چیزی که من اصلانمیتونم باشم متاسفانه😔

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

شاید میخواد یه دفعه پذیرایی کنه ، حساس نباش .

اگه ضعف نشون بدی و ببین ناراحت میشی همون میشه حربه برای اذیت کردنت .

مادرشوهر من یه مدت یادگرفته بود تو تابستون یه لیوان شربت زعفرون بزرگ پریخ درست میکرد فقط برا پسرش میاورد . دفعه بعد شربت لیمو عسل ، یا شربت تخم شربتی ....هر دفعه هم فقط یه لیوان به پسرش میداد .منم اصلا محل نمیدادم ولی به شوهرم میگفتم خانواده من یه پارچ شربت درست میکنن به همه میدن چه کار زشتی میری خونشون فقط یه لیوان شربت میاره میده به تو .

بی همگان بسر شود  بی تو بسر نمیشود
مادرشوهر من همیشه همین کارو میکنه به شوهرم میگه چایی میخوری اگه بگه اره از منم میپرسه ولی اگه بگه نه ...

آره آخه این فازشم معلوم نیست یه روزخوبه یه روزبداصلاسردرنمیارم ازکاراش

شاید میخواد یه دفعه پذیرایی کنه ، حساس نباش . اگه ضعف نشون بدی و ببین ناراحت میشی همون میشه حربه بر ...

خب شوهرت چی میگفت؟یاخودت چی کارمیکردی بعدش؟آدم احساس اضافی بودن میکنه 

پ ن پ غیر عمده..کوره نمیبینه ماهم نشستیم... وای من عاشق پسرم ولی میگم اگ قرار روزی با عروسام اینطور ...

خدانکنه ؛ولی بااذیت کردن عروس پسرشم آرامش نداره خب....اگ عقلش برسه میفهمه ولی شعورندارن دیگ دارم به این نتیجه میرسم

آخه چطوری ؟من بلدنیستم

از ته دلم ناراحت میشدم دلمم می شکس اما اهمیت نمیدادم خودمو میزدم ب بیخیالی شوهرم میامد جلوی اون ازم پذیرایی می کردم منم از لجم نمی خوردم می گفتم از اینا دوس ندارم ..هی خواهر ما عروسا چقدر بد شانسیم

از ته دلم ناراحت میشدم دلمم می شکس اما اهمیت نمیدادم خودمو میزدم ب بیخیالی شوهرم میامد جلوی اون ازم ...

بخداکه شانس نداریم مامان من جونش واسه عروسمون درمیره....جوریکه ناراحتیشوببینه ازغصه دق میکنه...ولی بگومادرشوهرمنو؛؛درسته یه شانسی که دارم اینه که شوهرم پشتمه ومیدونه کرم ازاونه...همین طورپدرشوهرم وبرادرشوهرم پشت منن خداروشکروجلوم هرحرفی میزنن بهش

یه بار دیگه هم‌ مادرشوهرم ماه رمضون دعوتم کرد بهم افطاری فقط نون پنیر داد .من اصلا عکس العمل نشون ندادم .

سال بعدش که برا ماه رمضون دعوتم کرد شوهرم حلیم خرید ، گفتم افطاری دعوتیم با خودمون حلیم ببریم زشت نباشه گفت نه خوشحال میشن . نگو به شوهرم برخورده پارسال بهم نون پنیر دادن و فهمیده مدلشون همینه برا من حلیم خریده ، رفتیم دیدیم دوباره فقط نون پنیر آوردن . بعدشم حلیمهایی که خودمون بردیم و خوردیم . 

حالا وضعشون خوبه . از اونهان که مهمون بیاد سه مدل غذا سر سفره میذارن . 


بی همگان بسر شود  بی تو بسر نمیشود

[QUOTE=182842550]خب شوهرت چی میگفت؟یاخودت چی کارمیکردی بعدش؟آدم احساس اضافی بودن میکنه 

شوهرم با اشتها شربتشو میخورد. نه خودش تعارف میکرد نه مادرش . منم خودمو میزدم به نفهمی .

ولی بعد اینکه به شوهرم گفتم خانواده من تو جمع یه پارچ شربت میارن به همه میدن ، شوهرم خییلی بهم تعارف میکرد مادرش قشنگ حرص میخورد 🤣 البته من نمیخوردم که بفهمه آدم محتاج یه لیوان شربت نیست . دیگه وقتی مادرش دید شوهرم خیلی تعارف میکنه شربتو بیخیال شد .حتی برا پسرشم نمیاورد🤣🤣


بی همگان بسر شود  بی تو بسر نمیشود
مادر شوهر منم همینه رو سفره برا من و شوهرم ظرف مشترک میزاره همش شوهرمو صدا میکنه میگه اون گوشتو بخور ...

خدانکنه تاحدامکان مارودورنگه میداره ...سبزی خوردنی چیزی باشه میده بابرادرشوهرم بخوره منم باخودش🙄😑

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز