دلم نمیخاد برم خونش چون شهر دبگم هستن مجبورم شب بمونم
بخاطر اخلاق و رفتارش
حوصله ندارم ظرفیتم پر شده اونم دو به هم زنه...
معمولا با این شرایط هر دوماه هر سه ماه ی شب میمونم اونم پشیمون برمیگردم از خونش بخاطر رفتار و گفتارش
هفته ای یه بار جمعه ها راس ساعت ۵ عصر تا۱۱ خسته شدم به خدا هفته ای ودوبار بود که به لطف کرونا شد یه بار اگه نری باید دلیل موجه داشته باشی قبلش زنگ بزنی جبرانی هم بری انگار مدرسه هست
مادر شوهر من خودشو راحت کرد.عذر همه رو خواست.کسی خونش نمیره.حوصله نداره.دلش تنگ بشه خودش میاد خونه های ما.
اگه مادر شوهر من باشه نون پنیر میزاره جلوشون یا یه غذا میپزه اندازه ی دونفر تا به حالم دعوتمون نکرده
سه ماه یه بار میریم سر میزنیم
خدا خیرشون بده باید همین جور باشه..گناه دارن به خدا الان مامانم همش خریده یا برنج یا گوشت یا مرغ تازه اگه برن یه غذای معمولی درست کنه ناراحت میشن نمی دونم فک میکنن که اون چندر غاز پولی که اون داره هیچی نمیشه
بخدا انقد حرصم میگیره , همش برا غذاهاش به به و چه چه میکنه بعد تازه باید همش تاییدش هم بکنی که اره عالیه ! البته انقد ازین کارا کرده که همه انگار اتفاقا روشون تاثیر گذاشته بدترین غذاها رو هم بپزه همه بچه هاش میخورن و میگن عالی بود
