2777
2789
بیماری و نا همواری نشود حل با اشعار باید پا خیزی و بروی در پی اسرار اینکه بیزاری و نا راضی از وضع ...

سنگ‌ صبور این دل بیمار من شعر است 

تنها رفیق لحظه ی دشوار من شعر است 

وقتی پر از دردم ، دلم دریایی از اندوه 

یک گوشه تنها ، بی صدا و کار من شعر است 


بداهه

غزلبانو#  

ریشه را در خاک محکم کن که گاهی زندگی / پیشِ پایت آب، گاهی هم تَبَر می آورد 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

انقدر نگذاشتی ببوسمت که بوسیدن را هم ممنوع کردند، و حالا که نفس هامان هم به شماره افتاده، مثل عشقِ س ...

مرا ببخش عزیز این نوشته گر تلخ است

نداشت چاره که این داغ شعله‌ور تلخ است

کنار پنجره گلدان، شکسته خشکیده

قبول مرگ درختان بارور تلخ است

روایت من و تو، خاطرات ما با هم

شبیه قصه‌ی آن جنگل و تبر تلخ است

هنوز بعدِ هزاران غزل نمی‌دانم

چرا برای دلم واژه‌ی سفر تلخ است

هنوز پشت در خانه قاصدک جاری‌ است

نگفته می‌شنوم، حس این خبر تلخ است

اگر چه قافیه دارم، اگر چه لبریزم

ولی ادامه‌ی این شعر مختصر تلخ است

غزل چگونه بگویم، نگو "غزل­بانو"

نهیب بوسه­ی اشعار شعله­ور تلخ است


غزلبانو#  

ریشه را در خاک محکم کن که گاهی زندگی / پیشِ پایت آب، گاهی هم تَبَر می آورد 
مرا ببخش عزیز این نوشته گر تلخ است نداشت چاره که این داغ شعله‌ور تلخ است کنار پنجره گلدان، شکسته خ ...


من قصه فراق تو را خاک کردم،

حاصل چه شد ؟

جوانه زدی بیشتر شدی...


سنگ‌ صبور این دل بیمار من شعر است  تنها رفیق لحظه ی دشوار من شعر است  وقتی پر از دردم ، ...

بکن سنگ و صبور خود خدای خویش را

که کند او  هر دل بیمار را دوا

گر شوی با خدا همراه و راز

نبود رفیقی که شود این چو خوش نواز

لحظه ی دشواری و درد و بلا

تنها خداست که کند این ها را سوا



ختم کلامِ دوست داشتن فقط اونجا که جناب مولانا میگه: من زخم تو را به هیچ مرهم ندهم...

مولانا بود عاشق و دل باخته ی شمس

که گوید گذراند با عشقش هر نوع زخم

نه که ما نالان و بیزار از هرچه عشق

که میکشیم هرچه بدبختیست ز عشق

‌ عزیز هم زبان  تو در کدام کهکشان  نشسته ای ...؟ #هوشنگ_ابتهاج ‍

لحظه ای دیدمت دلم لرزید 

بغض کالم دوباره سر واکرد 

آه از این دل ، که سخت عاشق شد 

آه از این لحظه ی سراسر درد 


غزلبانو#  

ریشه را در خاک محکم کن که گاهی زندگی / پیشِ پایت آب، گاهی هم تَبَر می آورد 
مولانا بود عاشق و دل باخته ی شمس که گوید گذراند با عشقش هر نوع زخم نه که ما نالان و بیزار از هرچه ...


آن عشق که در پرده بماند به چه ارزد ؟

عشق است و همین لذت اظهار و دگر هیچ !


شفایی اصفهانی


لحظه ای دیدمت دلم لرزید  بغض کالم دوباره سر واکرد  آه از این دل ، که سخت عاشق شد  ...


آیا شک داری که تو،‏

شیرین‌ترین و مهم‌ترین زنِ دُنیایی؟!

آیا شک داری که وقتی یافتمت،‏

کلیدِ تمامیِ درهایِ جهان از آنِ من شُد؟

آیا شک داری وقتی دست‌ات را گرفتم،‏

جهان دگرگون شُد؟

آیا شک داری بزرگ‌ترین روزِ تاریخ

و زیبا‌ترین خبرِ دُنیا

لحظهٔ ورودِت به قلب‌ من بود؟


# نزار_قبانی‍ 

بکن سنگ و صبور خود خدای خویش را که کند او  هر دل بیمار را دوا گر شوی با خدا همراه و راز نبود ...

بارها پیش خدا از دل زارم گفتم 

از شب تیره از این وسعت تارم گفتم 

هیچ پاسخ نشنیدم ، منِ آشفته ی زار 

باز از غربت این ایل و تبارم گفتم 


بداهه

غزلبانو#  

ریشه را در خاک محکم کن که گاهی زندگی / پیشِ پایت آب، گاهی هم تَبَر می آورد 
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

تورک لر گلین

سویل_ | 42 ثانیه پیش

تا امشب

hhaaa | 43 ثانیه پیش
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز