2777
2789
عنوان

مرد غرغرو

70 بازدید | 7 پست

شوهر و پدرای شما هم واسه همه چی غر میزنن و به همه چی گیر میدن

بابام یه سر غر میزنه خسته شدم از دستش حرف گیر نیاره غر بزنه میگه شما چرا انقدر نفس می‌کشید بخدا خسته شدیم یه سر حرف میزنه با همه بحث میکنه دیگه تحملمون ته کشیده به بزرگ و کوچیک درگیر میشه دائم منت میذاره انگار ما رو مامانم از خونه یکی دیگه آورده خب خودت زاییدی. ما هم تمام تلاشمون رو میکنیم که خوب باشیم و عملکرد درست داشته باشیم بخدا کل در و همسایه و فامیل آرزوشون بچه هاشون مثل ما باشن ولی بابام هر کار می‌کنیم ما رو دست کم میگیره و راضی نیس واسه همه چی بهمون گیر میده 

من از ترس همین بابام هنوز شوهر نکردم همه خاستگاری خوبم رو رد کردم چون گیر میده باید با کسی ازدواج کنم که اون میگه نباید راه دور باشه باید شغل دولتی داشته باشه و... 

این روزا با تمام وجود احساس میکنم دلم میخاد برم از این خونه خسته شدم دیگه هم خاستگاری برام نمونده. شوهرم کنم میترسم گیر یکی مثل بابام بیوفتم 

چیکار کنم 


بندگی کن تا که سلطانت کنند /تن رها کن تا همه جانت کنند .خداجونم بهم توفیق بندگی خودت رو بده همین و بس

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

نمونه بارز پدر شوهر و شوهر خودم انقد غر میزنن که خسته شدم شوهرم که شروع میکنه هندزفری میزنم و بهش خیره میشم 

از سرزنش دوست تا مضحکه دشمن /تاوان تو را می‌دهم هر روز/ آرزوهام همیشه آرزو موندن

نمونه بارز پدر شوهر و شوهر خودم انقد غر میزنن که خسته شدم شوهرم که شروع میکنه هندزفری میزنم و بهش خی ...

بعد میگن خانوما غر میزنن و حرف میزنن از دستش ما همه منزوی و درون گرا شدیم امروز یه چی بگی فردا ورمیداره چماق میکنه تو سرت

بندگی کن تا که سلطانت کنند /تن رها کن تا همه جانت کنند .خداجونم بهم توفیق بندگی خودت رو بده همین و بس
بعد میگن خانوما غر میزنن و حرف میزنن از دستش ما همه منزوی و درون گرا شدیم امروز یه چی بگی فردا ورمید ...

دقیقا پدرشوهر منم همینه.از دست شوهرم افسردگی گرفتم چند روز پیش غر میزد چرا نهار نخوردی منتظر من شدی بعد فرداش نهار خوردم کلی غر زد چرا نموندی باهم غذا بخوریم.میریم بیرون انقد غر میزنه وسط راه پشیمون میشم برمیگردم

از سرزنش دوست تا مضحکه دشمن /تاوان تو را می‌دهم هر روز/ آرزوهام همیشه آرزو موندن

دقیقا پدرشوهر منم همینه.از دست شوهرم افسردگی گرفتم چند روز پیش غر میزد چرا نهار نخوردی منتظر من شدی ...

ما مسافرت که میریم اصلا بهمون خوش نمیگذره که یه سر جنگ داریم یعنی میگه بریم یه جایی بگیم نمیام یه جور غر میزنه جیگر مامانم رو خون میکنه بریم هم جیگیر هممون رو خون میکنه. خانواده خودش ازش فرارین سالی یه بار هم نمیان خونمون وقتی هم میان با دعوا و جنگ میرن خانواده مادرم که اصلا از دستش اینورا نمیان مگه وقتی بیان که بدونن اون نیس

بندگی کن تا که سلطانت کنند /تن رها کن تا همه جانت کنند .خداجونم بهم توفیق بندگی خودت رو بده همین و بس

بیچاره مامانت من واقعا درکش میکنم من که الان احساس پیری میکنم انگار هزارساله دارم تحملش میکنم

از سرزنش دوست تا مضحکه دشمن /تاوان تو را می‌دهم هر روز/ آرزوهام همیشه آرزو موندن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز