عزیزم آخه نمیشه من برم .اول باید اون بره تا شرایط رو محیا کنه و بعدش منو پسرم رو ببره؟ مارال جون شما چطوری رفتین؟ با هم ؟ خونه زندگی رو چه جوری اونجا جمع و جور کردین؟ سخت نبود ؟
دلتنگــــــــم .... دلتنگ آنچه که میتــــوانست باشد و حالا نیـســـــــــت....
تو الان زبونشون رو بلدی؟ سخت نیست؟ میشه بگی همسرت چه کارست؟ شوهره من برای کار میخواد بیاد اونجا . آخه تو این ایرانه خراب شده جز بدبختی هیچی نیست. آدم بره افغانستان زندگی کنه بهتره.
دلتنگــــــــم .... دلتنگ آنچه که میتــــوانست باشد و حالا نیـســـــــــت....
شوهره من توی مسابقات مخترعین جهان که آبانه 88 تو کشور بلژیک بود نفر سوم جهان شد دریغ از یک جایزه خشک و خالی. میبینه که اینجا باید تا آخره عمر درجا بزنه . به خاطر همین داره میاد اونجا. چون 10 روز هم اونجا بوده یه دوستی داره که اون کارو براش داره درست میکنه.
دلتنگــــــــم .... دلتنگ آنچه که میتــــوانست باشد و حالا نیـســـــــــت....