راستش دوست نداشتم که بخوام اینارو بنویسم ولی چند نفر از دوستام تو همین سایت ازم خواستن که قضیه کامل رو بنویسم چون خودشون به بد مشکلی بر خورده بودن و نمیدونستن که چجوری حل میشه
با آرزوی اینکه همه ی شیرین و فرهاد ها؛ لیلی مجنون ها؛و حتی کبری اصغر ها بهم برسن
حالا بریم سراغ داستان.........
خوب میدونین یکی از رفتارایی از طرف پسر عمم که خیلی منو تحت تاثیر میذاشت محبت به خواهرش بود
میدیدم روابطشون رو و اینکه چقدر خوبن این دوتا شوق دختر عممو میدیدم که از خداشه پسرعمم بگه بیا بپر بقلم موهاتو ناز کنم و این وسط من بودم که زیرزیرکی ابراز محبتاشو میدیدم و دلم قنج میرفت
به خودم گفتم کسی که بعد اینهمه سال خواهرشو اینطوری دوست داره قطعا میتونه بعد سال ها همین محبت همیشگی رو به من بده.
ادامه داستان رو میفرستم