یه پسری نامزدش میگه من مادرتو نمیخوام یا من یا مادرت
میگه برو قلب مادرتو از سینه اش دربیار برام بیار.
پسره میره مادرشو میکشه و قلبش رو از سینه اش در میاره موقع برگشت عجله داشته میخوره زمین از قلب مادرش،صدا میشنوه که وای پای پسرم خورد به سنگ ...وای دست پسرم خورد خراش