رفتم پاستیل بخرم خانومه بهم پلاستیک داد گفت خودت از هر کدوم دوست داری بردار قیمتشم نگفت منم با دوستم بودم خجالت کشیدم بپرسم آخه خانومه خیلی هم زبون باز بود تنها کاری که کردم این بود که سعی کردم کم بردارم. یه ذره پاستیل دو سال پیش شد سی تومن😢 فشارم افتاد اصلا🥺. وقتی از مغازه دراومدم همچین حالم بد بود که با کله رفتم تو شکمه یه پسره دراز قد😁😁😁 سرمو آوردم بالا بگم ببخشید یه ریخته ترسناکی داشت که نگو موهاش بلند ریخته بود جلو صورتش با غضب نگام میکرد😨 منم همین جور هاج واج ،که دوستم دستمو کشید که بیا بریم😰