اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
بهایش هم بباید او ببخشد کل دنیا را
مگر من مغز خر خوردم در این آشفته بازاری
که او دل را بدست آرد ببخشم من بخارا را؟
نه چون صائب ببخشم من سر و دست و تن و پا را
و نه چون شهریارانم که ببخشم روح و اجزا را
که این دل در وجود ما خدا داند که می ارزد
هزاران ترک شیراز و هزاران عشق زیبا را
ولی گر ترک شیرازی دهد دل را به دست ما
در آن دم نیز شاید ما ببخشیمش بخارا را
که ما ترکیم و تبریزی نه شیرازی شود چون ما
به تبریزی همه بخشند سمرقند و بخارا را