عروسمون بابت كاراي عروسيش خيلي بهم زنگو پيام ميزد
از وقتي رفتن خونشون ديگه زنگو پيام نزد حتي بارداريمو تبريك نگفت ماه دوم بارداري اثاث كشي داشتم مستجر بوديم خونه خريديم تبريك نگفت يا تعارف نكرد بارداري اثاث كشي داري بيام كمك (حتي مامان خودم نيومد) من اصلا ناراحت نشدم گله نكردم اصلاااااا
وليييي
وسط كاراي بعد از اثاث كشي، اثاث من وسط خونه مامانم گيرررر داد بيداد كه پاگشاشون كن هرچي ميگفتم مامان خونم رو هواس من بارادارم خسته اثاث كشي ام ديسك درد ميكنه اصلا تو گوشش نميرفت
تا اينكه دكترم بابت ديسك كمرم گفت بايد سزارين شي مامانم با كلي گله و فحشو منت قانع شد نميتونم
حالا داره بهم بدو بيراه ميگه كه خجالت نميكشي يه زنگ به زن داداشت نميزني
هر روز ميگه
خوب من ميگم يكي كه تو شرايط بد من حتي پيام نداده حالم رو بپرسه چرا بايد بي خود بي جهت بهش زنگ بزنم بعدم معذرت بخوام كه تو اين مدت بهش زنگ نزدم حالشو بپرسم؟؟؟؟