اخه عزیزم یچیزی هم هست ک من اون موقع گوشی معمولی داشتم اللن قضیه یکم فرق کرده
مامانم الان ک دانشگاهی شدم مثل رفیقه عییییین خواهر کوچولوم در این حد بگم ولی قبل دانشگاه ازش میترسیدم و ای کاش نمیترسیدم چون استادم بهم چشم بد داشت و خدا فقط کمکم کرد ک اتفاقی نیوفتاد و کلا دیگه سرکلاسش نرفتم اگه ب مامانم میگفتم ازش شکایت میکرد و حالشو جا میورد
عزیزم فقط و فقط باهاش دوست باش فقطططططط اصلا یواشکی نرو دنبالش اگرم رفتی نذار ببینتت ببینتت خیلی خیلی بده
من دوستم مامانش نمیذاشت حتی رژ بزنه رژشو میورد بیرون میزد ولی من جلو مامانم راحت ارایش میکردم
دوستم تو سن کم دوس پسر داشت و همش مامانش تعقیبش مسکرد ولی مامان من تاحالا اینکارو نکرده و همیشه میگه بهم اعتماد داره منم خطا زیاد کردم
خیلی رفیق باش خیلی ولی ن اینکه احترامتون از بین بره مواظب اینم باشین
علاوه بر اینکه بسپرش ب خدا یذره بیشتر دلت اروم میگیره