جان جانانی شما
می دونستید؟
"امشب اگر یاری کنی، ای دیده توفان می کنم"
این دردهای کهنه را ، با اشک درمان می کنم
من شاعری دیوانه ام، بر شمع دل پروانه ام
هر شب میان خانه ام ، یک شعر مهمان می کنم
بغض غزل وا می شود ، از اشک دریا می شود
یک شعر پیدا می شود، تقدیمت ای جان می کنم
حال پریشانم ببین ، چشمان گریانم ببین
بر روی لب جانم ببین ، پیش تو قربان می کنم
چشمان بر در دوخته، آتش به جان افروخته
با واژه های سوخته، حالم پریشان می کنم
ای عشق ای تسکینِ من، ای مستیِ شیرینِ من
ای اصل و فرع دینِ من ، از کفر ایمان می کنم
بنگر منِ شبگرد را ، این کوچه های سرد را
من در فراقت درد را ، در خویش پنهان می کنم
با شعر ، غم ، مکتوب شد ، من با تو حالم خوب شد
اوضاع من مطلوب شد ، ای عشق جبران می کنم
بگذار با شعر و غزل ، جاری کنم شهد عسل
با بوسه ، آغوش و بغل، هر سخت ، آسان می کنم
شعر"غزلبانویِ" تو ، توصیفِ مو به موی تو
من نیز شرح روی تو، با شعر عنوان می کنم
غزلبانو#
دلتنگ چالش های شعرم
می خوام دوباره برگردم به قبل
نیاز به انگیزه دارم بانو جانم
کمکم بفرمائید لطفا