😌
خلاصه سیندرلا تا رسید به مهمونی دید اوه اوه چخبره...ارام اون وسط جو گیر شده داره تکنو میزنه و ارزو هم داره اون وسط عربی میرقصه نگار خانومم داره قاشق چنگالای طلارو یواشکی میذاره تو کیفش با غررروووورررر کش میره🙄
سیندرلاهم اولین قدمو گذاشت تو سالن خیلیییی کلیشه ای خورد به شاهزاده شاهزاده هم تا سیندرلا رو دید یه دل نه صد دل عاشقش شدو گفت ...
وای اسمت چیه عسیسم؟😍
سیندرلا نیششو وا کردو گفت ...
سیندرلااا😎😘
شاهزاده گفت ...
سایز پات چنده؟😍
سیندرلا گفت...
میخوای کفشمو در بیارم بزنم تو دهنت ببینی چنده؟ 😊
شاهزاده که کف بر شده بود گفت...
یا خدا ماشالله😅😅دستور میدم با من ازدواج کنی 😠
حالا یه ماچ میدی؟😚
سیندرلا در کماااالل مهربونیش یه اپرکات(حرکت رزمیه)زد به اون قسمت شاهزادهو گفت
معلومه که ازدواج میکنم تا چشم شوور و هووهام در بیاد😎😘
و اونها به کوری چشم نگارو و ارامو ارزو به خوبیو خوشی زندگی کردن دو جین دو جین هم بچه بدنیا اوردن🖐🏼✋🏻😊😊😊❤