کمک کردن تو مهمونی

 اصلاااا نشور دیگه به هیچ وجه و رفت و امدت رو محدود کن خصوصا برای شام و ناهار

  چه خواهر شوهر سلیطه و پررویی داری

...به شوهرت بگو...شوهرت پشتت نیست...این چه وضعشه آخه...میگن اندازه نگه دار که اندازه نکوست.....

نه دیگه اون طوری خوب نیست آدم دست ب چیزی نزنه نه هم مثل اسی ک هر کاری می‌کنه وظیفش شده

عزیزم سوره نجم رو هروز بخون

مهرت ب دل همه می افتع

همه بت احترام میزارن

من اعتقاد دارم چه خانواده ادم چه خانواده شوهر فرقی نمیکنه به هرکی رو بدی سوارت میشن من دوتا بچه کوچیک دارم شاغلم هستم هر بار خونه مادرم جمع میشیم من غذا میپزم میشورم میسابم هرباررر نه مامانم ن خواهرا هیچ کدوم نمیگن تو بیا بشین حالا اون وسطم بچه هام گریه کنن هیچ کس بچه هامو اروم نمیکرد ک هیچ سرش دادم میزدن جوری شده بود خاهرم میومد مینشست میگفت غذا اماده نیست بیاری انگار اومده بودن خونه من منم میگفتم اشکال نداره مادرم پیره ولی دیگه گوهشو دراوردن منم دیگه نرفتم خونه مادرم و خاهرام اونا بخان میان ولی من به هیچ عنوان نمیرم ک حمالی کنم 

منم کل بارداری مادر شوهرم نذاشت بلند شم کمک کنم...حتی ی لیوان نذاشتی بردارم....بچمم به دنیا اومد میگفت برو بچه وو بگیر....الانم بعد ۷ سال از ازدواجم میگذره ی لیوانم بشورم تشکر میکنه هم مادر شوهرم هم خواهر شوهرم

به نظرم اسی تقصیر خودشم هست....اون موقع که خواهرشوهرش گفته از زیرش در رفتی باید میگفت من اصن غذا خوردم که بخوام از زیر ظرف در برم؟؟؟ید اینکه شوهر و مادرشوهرشم خیلی بیشعورا که واسش غذا نیاوردن تو اتاق

من اوایل انقد خودمو میکشت همه کاراو میکردم بعدش دیدم نه بابا دارم اشتباه میکنم الان یه کاری رو انجام بدم دیگه دست نمیزنم میگم بذار اونام پاشن ! ما 5 تا جاری هستیم دو تا خواهرشوهر داریم یبار من با جاریم یه سری از ظرفا رو شستیم که البته شامل تعداد زیادی میشد بعدش یه سریشون مونده بود شوهرم صدام کرد که زودتر بریم خسته ام  خواهرشوهرم برگشت گفت کجا میبریش بذار ضرفا رو بشوره حالا میرین دیگه ! منم بهم برخورد عصبی شدم برکشتم گفتم وا من مگه ظرفشورم اینجا؟ فقط منم؟ برو به اونایی که از صبح نشستن بگو پاشن اینارم اونا بشورن دیگه واینستادم چیزی بگه رفتم بیرون ! بعدش رفته بود کلی پشت سرم حرف زده بود ! البته از اون روز شوهرم ببینه یه کاری رو من کردم اونا پانمیشن خودش میگه مثلا بذار بیام کمکت یا تو بشین من برمیدارم یا یواشکی نمیذاره ازجام پاشم میگه بذار اونا پاشن البته یه چندباری که با تندی جواب خواهرشوهرمو دادم اونم الان جرات نمیکنه چیزی بگه بهم اگرم بخواذ بگه هزار بار میگه بلخش تو رو خدا اگه میشه فلان کارو بکن ببخشیا نمیخوام اذیت شی اگه ممکنه 

به درک که نمیان....آدم باید یکم عقل و شعور داشته باشه....بجای اینکه بگن داره شیر میده شاید گرسنشه....ما مثل گاو نشستیم داریم میخوریم اونم گرسنشه....واست بکشن تو سینی بیارن اتاق اونوقت زر مفتم میزنن

من دست نمیزنم تا الانم مشکلی نداشتم

دلت نسوزه براشون

خوب کردی به درک نیان