منم اوایل نامزد کرده بودم قرار شد ظرفارو منو جاریم بشوریم بقیه رفتن جاریمم نگو دنبال بهانس ک بره ک همون لحظه شوهرش صدا میزنه اینم ن خدافظ ن چیزی بدوبدو میره خواهر شوهرامم میخندیدن منم با کلی فحش ظرفارو شستم 😒😒😒اصن دیگ ب روشون نمیخندم چون ادم تو داریم زیاد بحث نمیکنم فک میکنن حالیم نیس ازون موقع ن تو روشون میخندم ن چیزی انگار ک همشایه یا یه اشنای دور باشن اونجوری رفتار میکنم
یبارم خواهر شوهرم اومد گف این چ طرز خونه نگه داشتنه (منو نامزدم خونه نادرشوهرم بودیم اونا مسافرت بودن)خواهرشوهرم اومد هرچی از دهنش در میومد گف ب شوهرم گفتم منو ببر خونمون ابجیت رف باز میام 😏😏😏😏منو برد گذاشت جلو در گف برو دیگ نیا😔😔😔😔دلم شکست الا همیشه سر این موضو دعوا داریم دوساله عقدیم