دوم راهنمایی بودیم امتحان های آخر ترم بود داخل حیاط وایساده بودیم که امتحان شروع بشه خلاصه یکی ازبچه هااومد ادم خنگ و ساده یی بودیه چیزپلاستیکی دادبه همه گفتن اینوبخورید برای هوش وتمرکزهست بخوریدامتحان ۲۰بشید😉 ماهم یکی یکی خوردیم.مال من پرتقالی بود😂😂هرچی میکردیم قورتش بدم نمیشدپلاستیک وسفت بود گفت بایدبزاریش رو زبونت انقدلیس بزنی خودش اب میشه😂😂😁😀😁🤣منم چندتاازش گرفتم خوشحال بردم خونه دادم خاهرم گفتم بیاببین چی برات اوردم گفت انگی نمیخام😁دادم مامانم گفتم بیا بخورهوشت میره بالا بیچاره خوردپرتش دادگفت بدمزه س.بابام اومدگفت چیه دادمش بهش شستم۰😀😀😁گفت ازکجااوردی گفتم دوستم داده بعدکتک خوردم فردارفتم مدرسه دیدیم همه کتک خوردن.بعدفهمیدیم کاندوم بوده😀😁😂🤣🤣نمیدونستیم چیه انقدرخروساده بودیم😁😂🤣فقط اونجاکه دادمش به بابام😀😁😂🤣😃😃