سلام دو سال و نیم هست نامزد کردم. از همون اول خانواده همسرم مهریه رو بهونه کردن و خیلی من رو اذیت کرد. تیکه ها و حرفهایی بهم گفتن که خیلی اذیتم کرد. تو خریده عروسیم نبودن. وقتی هم نبودن همسرم رو یادمیدادن که کوفتم کنه. با گذشت زمان همسرم فهمید حق با کیه و الان باهاشون تا حدی قطع رابطه کرده یعنی اگر قبلا 100 درصد بود رابطش الان شده 15 درصد. اوناهم کل حمایتشون رو ازش حذف کردن. عروسیمون که خورد به کرونا دیگه موند و بدون حتی یه تلفن من رفتم خونه خودم. اما همسرم الان حتی نمیگه بیا بریم اتلیه عکس بگیر اگرچه هنوز باکره هستم و میگه میخوام شب عروسی این کار رو کنیم. اما اصلا بحثش رو نمیکنه. دلم خیلی گرفته. نه تنها خانوادش باهام خوب نیستن حتی بد و بیرا میگن که تو پسرمون برادرمون رو دزدیدی. اما برادر خودم ببینید واسه نامزدش از همین اول چه کارا که نمیکنه. انقدر هواشو داره. من که میبینم دلم به درد میاد که من چرا این قسمتم بود. خواهرم ندارم بشینم باهاش راحت حرف بزنم. دلم تو عذابه الکی باید به ظاهر شاد باشم. اما خانواده همسرم رو سپردم خدا جوابشون رو بده
رفتی سر خونه زندگیت بعد چرا هنوز باکره ای
چرا تحمل میکنی تروخدا .من تو عقد رابطه داشتم واسه همین جدا نشدم الانم اسیم کرده تو ذهنمه زندگیرو رو تلخم کنه برم
اگه رفتی سر خونه زندگیت دیگه باکرگیت برا چیه؟؟؟؟
یه کم تعجب کردم بخاطر حرف همسرت.
انشاله هرچی که ب صلاحته برات پیش بیاد
رفتی خونه خودت و باکره ای؟؟؟
مردا اصولا کم طاقتن تو این یه مورد
مطمئن شو که مشکلی نداره و سالم هست یا
چقدر بد بابا حالا حالاها کرونا هست زندگی زناشوییتونو بکنید دو روز دیگه میگد دیره بچه بیاریم دریغ از ی خورده لذت پیش هم بودن
من تا حالا نشنیدم مردی بگه میخوام شب عروسیمون اتفاق بیافته
مخصوصا تو این شرایط خاص که اصلا معلوم نیست عروسی در کار باشه یا نه
به نظرم الان مشکل بزرگت اینه که چرا همسرت میلی به رابطه باهات نداره
بیخیال خانواده ش اونا که به قول خودت الان نیستن
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
