امشب رفتیم خونه دوستم داشتیم شوخی میکردیم .بعد من گاوم خیلی حساسه یه لحضه خندیدم داشتم نارنگی میخوردم نارنگی میحوردم خیای ترش بود پرید گلوم . شوهرمو دوستم جوری مایوسم کردن و ش مسخرم کردن اونجا بودم میخواستم بزنم زیر گریه انقد ناراحت بودم امشبم خواهرشوهر اینام اومدن اینجا پیش اینا هعی خودمو نگه داشتم بغضم نترکه فک کنن ناراحتم اینا اومدن اینجا