خواهرم عصبانی شد عروسک دادشمو پاره کرد بخدا نزدیک بود سکته کنه رو دستمون بود انقدر ترسیده بودم که اصلا زبونم بند شده بود هی به مامانم میگفت وای مامان الان کجام دیگه رفتن خرید منم نشستم عروسکشو درست کردم ههمون ترسیده بویدم رنگش عوض شده بود انگار میخواست بمیره خدای تکرده بیشتر بخاطر این میترسیوم که دوشب قبلش یه خواب دیدم که تعبیرش این بود ک یکی از نزدیکان میمیرن بعد میترسم میگفتم خدای نکرده نکنه این باشه تعبیرش 🤯چون چند شب قبلشم همون خواب دیدم یکی از اقواممون مرد 🤕چون حالش خییلی بد بود مامانمگفت یه ملنگ بزرگ برات خریدیم خواستیم اینو پاره کنیم بعد اونو بهت بدیم ببینم چی میگی حالا میخوام براش یه پلنگ صورتی بزرگ بخرم شما ادرس پیجی چیزی ندارین ممنون میشم راهنمایی کنین
داداشت چند سالشه
واقعا خودت فهمیدی چی نوشتی😐
داداشت عروسک بازی میکنه؟😐
:/ قدیما پسر بچه ها عروسک نداشتن
نفهمیدم
چرا عصبانی شد
اصلا نفهمیدم کی ترسید و چی شد
چن سالته داداشت؟
میفهمم چی میگی داداش منم یه پلنگ صورتی داشت اگه بهش دست میزدیم خودشو میکشت
پسر من دو سالشه نگاه عروسک و خرس و اینا نمیکنه فقط ماشین عجیبه
کلا فقط یه عروسک داره و مال زمانی ک کوچیک تر بوده خیلی کوچیک بود ک اینو خرید هنوز داره دیگ
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
31 ثانیه پیش
31 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
