ده ساله ازدواج کردیم.از روز اول راحت حرفایی میزنه که نباید زده بشه.حتی به شوخی.
مثلا میگه به شوخی دارم پول جمع میکنم که هروقت خواستم طلاقت بدم
فلان زنه که باهام حرف زد چه اشکالی داره باهاش رابطه داشته باشم؟(با حرفای رکیک)
تو هم به هرکی دوست داری برو بده
این حرفارو هر روز میزنه
وقتی خیلی حالش خوبه با آرامش بهش گفتم ناراحت میشم گفته من اینجورم چه اشکالی داره.میخوای بگی تو خیلی بافرهنگی
یه مدت اهمیت ندادم هرچی نگاه کرد به زنای لخت و راجع بهشون نظر داد منم یه لبخند زورکی زدم بازم ادامه داد
انشب دیگه واقعا خسته شدم.از صبح نشسته جلو تی وی و داره زنای لخت و نگا میکنه. تا حدی که دخترم ۴سالشه یه زن لخت میبینه میاد نشونش میده به باباش که ببی ببین.
دیگه واقعا موندم چیکار کنم.
امشب هم دعوا انداختم بازم صداشو گرفت سرش که برا من ادای استاد دانشگاهها رو در نیار.