دخترم با اتو فرش تازه خریده بودمو سوزند بعد رفته بالشت گذاشته رو فرش رفته قایم شده بعد عذاب وجدان گرفته با گریه اومد گفت مامان تو گردنت درد میکرد اومدم حوله گرم کنم بزارم روی گردنت خوب شی تا حوله بیارم اتو رو زدم به برق گذاشتم رو فرش اومدم دیدم سوخته
ازاین جوجه رنگیا داشتم شستمش با سشوار خشکش کردم خشک شد واقعا مرد ۶ سالم بود انقدر گریه کردم همسایه ها برام جوجه رنگی خریدن ۶ تا جوجه داشتم دنبالم میدویدن گربه دونه دونه خوردشون
پارسال عید یه ماهی داشتممرد من اومدم ماساژ قلبی بهش دادم زنده شد اما چپه شنا میکرد دفعه ی بعد که مدد زندش نکردم عذاب وجدانش ولم نمیکنه
من ارد اوردم تو خونه میریختم رو خواهرم با هم بازی میکردیم مثلا برف
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
