سلام .من باردارم. از دست مادرم خیلی حرص میخورم. تمام طلاهای منو ازم گرفته . اولش میگفت برات نگه میدارم . بعد گفتم اشکالی نداره . بعد دیدم یه تیکه اش رو فروخت برای خودش النگو خرید. بعد دیدم داره سر هر داستانی هدیه میده به عروساش.هر چی میگم بیار برام میگه من امانت دارم. میگم داری به باد میدی میگه نه مال خودمه. اخرشم بزور گریه برام اورده . دوسه تا پرپری نازک!!! میگه همینا بود. از طرفی دلم براش میسوزه . چون زندگی سختی داشته. از طرفی میبینم دارم قربانی میشم. من تک دخترشم و همه مشکلاتشونم رو دوش منه. برادرام هیچکاری براش نمیکنن. الان ۲ شبه دارم از دست کاراش گریه میکنم.حامله هم هستم