2737
2734
عنوان

من ریحانه ام ..😔با زندگی کوتاه و تلخ💔! داستان

| مشاهده متن کامل بحث + 596582 بازدید | 2650 پست

و وقتی رفتن .. همه ازم سوال میکردن

و من خیلی ذوق داشتم .. خیلی پسر خوب نجیب مظلومی بود .. و واقعا دل ادمو میبرد


عاشقش شدمو .. جوابم بهش بله بود،..

پدرم گفت میخام باهاش صحبت کنم .. درجریان قرارش دادم

و با پدرم بعد از افطار، رفتن توی یکی از پارک های شهر تا مردونه حرفای پدرمو گوش کنه ..

نمیدونم پدرمـچی بهش گفت که از همون شب ک اومد ..سوال های عجیبی ازم میپرسید،

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

فردا شد و ب پدرم زنگ زد ک خانوادم باحرف هایی ک زدین میدونم کنار نمیان..

پدرم به من گفت دیگه پیام و زنگی بعش نزن .و من ..خیلی ناراحت بودم

علی پدر نداشت واسه همین حرفای بابامو ب کسی نگفته بود خودش تنهایی فکر کرده بود تصمیم گرفت نزاشت مشکلاتو کسی بفهمه

پدرم یکسری واقعیت هایی رو گفته بود درمورد خودش و ازگذشته که اگر خانواده سابق داداشم بخوان بهش بگن و بعدا موردی،پیش بیاد،الان بشه .

علی ب اصطلاح رفته بود اما توی این دوروز پروفایل هاشو چک میکردم مدام پروفایل های غمگین میزاشت

توی این دوروز من افسردگی گرفتم .. همه ادما مخصوصا پدرم رو مقصر خرابی رابطه من و علی میدونستم .

و نمیخاستم باهاش صحبت کنم .

2728

خدا خیرت بده اسی مردمو علاف نمیکنی

🌸 بِـسْمِـ اللهِ الـرَحْمـٰانـِـ الـرَحـيـمْـ 🌸بالاخره یه روز سرد دی ماه که آفتاب از لا به لای شاخ و برگ درختان خودشو نشون میده...قبل از ظهر دختر قشنگم به طور طبیعی پا به این دنیا میذاره و خونوادمونو سه نفره میکنه👨‍👩‍👧 اون روز بهترین روز زندگیه منه...باهم دیگه همون روز مرخص میشیم و همه‌ی اون چشم انتظاریا تموم میشه...ان شاءالله🙏
بچها اگر کسی میخونه لایک کنه ک بدونم حداقل کسی هست .تنها نیستم

میخونم عزیزم

تمامي دينم به دنياي فاني،شراره ي عشقي که شد زندگانی،به ياد ياري خوشا قطره اشکي،به سوز عشقي خوشا زندگاني،هميشه خدايا محبت دلها،به دلها بماند به سان دل ما،که ليلي و مجنون فسانه شود،حکايت ما جاودانه شود،تو اکنون ز عشقم گريزاني،غمم را ز چشمم نمي خواني،از اين غم چه حالم نمي دانی،پس از تو نمونم براي خدا،تو مرگ دلم را ببين و برو،چو طوفان سختي ز شاخه غم،گل هستي ام را بچين و برو،که هستم من آن تک درختي،که در پاي طوفان نشسته،همه شاخه هاي وجودش،زخشم طبيعت شکسته 
2738

احساس من یکطرفه نبود علی هم عاشق شده بود

بعد دوروز ب پدرم زنگ زد دوباره میخام ببینمت

پدرم تنها و یواشکی رفت به دیدنش .

بهش گفته بود من تحقیق کردم و میدونم دخترتون عالیع . من کاری ب گذشته ندارم و ب خانوادم هیچ نگفتم . خودم تنهایی بررسی کردم .

پدرم برگشت خونه به مامانم گفت ب ریحانه بگو غصه نخور درست شد.

احساس من یکطرفه نبود علی هم عاشق شده بود بعد دوروز ب پدرم زنگ زد دوباره میخام ببینمت پدرم تنها و ی ...

وای ای جان

لطفا برای حاجتم صلوات بفرستید.  خدایا خودت مواظب عزیزانم باش❤

از پدرم خجالت کشیدمو دلم سوخت .. چون اون گناهی نداشت من بخاطر خودم اونو مقصر میدونستم


خلاصه ک فردا صبح باهم رفتیم بیرون .. حرف زدیم .. خندیدم .. چ روز خوبی بود انگار زندگی دوباره ای به من دادن امتخانات نهایی کشوری سال اخر شروع شدع بود

هرشب ماه رمضان بعد افطار باعلی میرفتیم بیرون .. تا دوره اشنایی و نهایی را بگذرونیم

بهترین ماه رمضان عمرم رو گذروندم

سه جلسه هم مشاوره رفتیم .. روز اخر ک جواب مشاوررو باید میشنیدیم ..

خیلی استرس داشتم .. همیشه بهش میگفتم یعنی چی میشه .. حتی خودشم ترس داشت .. 

دعا میکردم ک مثبت باشه

و مشاور بعداز بررسی جواب مثبت رو ب هردوی ما داد من دیگه توی پوست خودم نمیگنجیدم

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز