صحبت از شلوغی های بچه ها شد منم خیلی بچه خواهرشوهرمو دوست دارم گفتم کوچولوی شیطون میگه مامان و بابام دعوا میکنن واسه همون عروسکهامو دعوا میکنم
به تمسخر نگفتم که
ولی تجربه خوبی گرفتم که حتی اگه از بچه ها هم چیزی دیدم به طوهرم نگم
مثلا شوهر من بچه برادرمو میبینه میگه عین داداشته آب زیر کاه
یا مثلا میگه خیلی لوسش کردن
اینا رو به خنده هم میگه
منم میخندم میگم شاید اینطوره
شوهر من دلش از جای دیگه پر بوده