2737
2734
عنوان

داستان ترسناک واقعی 🥺😱

| مشاهده متن کامل بحث + 4337 بازدید | 204 پست
آره باور کن فیلم ماحی ایرانیه آناهیتا نعمتی توشه اون فیلم بر اساس واقعیت ساخته شده بچشون مشترک بی ...

وای 🙄🙄

ضربان قلبمه . مرحم دردمه . فقط خودی .فقط خودی. فرشته مرگمه. تمام تار وپودمه بود ونبودمه فقط خودی فقط خودی( عاشق آهنگشم😁)          گاهی به آخرین پیراهنم فکر میکنم که مرگ در آن رخ میدهد....     هم آرایش میکنید 😁 هم عمل کردین 😁 هم کامپوزیت و لمینت 😄  همم با اسنپ چت عکس میندازین 🙄😳 مگه چقد زشتین🤔   وقتی عکس یهویی تو فرستادی بدون آرایش میفهمیم چقد خوشگلین  با آرایش که سیب زمینی ام خوشگله😁😂


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

یکی میگفت که باهاش دوست شده و همه چی رو باهم استفاده میکردن..مثلا جنه می گفته ما عروسی داریم لباس میخوایم و طلا، زنه بهشون میداده دیگه برمیگردوندن...نریزین رو سرم توروخدا من گفتم یکی برام تعریف کرده راست و دروغش با خودش من نمیدونم حقیقت داره یا نه

تو را دارم و داراے جہانم🖤تموم آرزوم اینہ برم حرم دلم واشہ بگم دستت درست آقا دیگہ دستم تو دستاشہ  تعریف من از عشق ہمان بود کہ گفتم؛ در بند کسے باش کہ در بند حسین است🤞🏻یه صلوات مهمونم می‌کنی مهربون؟؟  اللهم عجل لولیک الفرج 🕊️
وای 😱 شوهره من خیلی نترسه  از هیچی نمیترسه  میگه  جن شیعه و سنی هست  قیافشون&n ...

اره دیگه هستن.مگه نمی دونی همین جن ها به کمک امام حسین رفتن

پدرم ،برادرم جایگاهتون بهشت😭برای شادی روحشون صلوات🌹
2742
پس من چرا اینجوری نمیشم   اصلا نمیتونم باور کنم من

شایدم توهمه

نمیدونم

من چند بار دقیقا بعد از شیفت شب که میومدم خونه بیهوش میشدم از خستگی

حس میکردم  مادرشوهرم میومد باهام حرف میزد یا مادرم

انگار که من تو خواب و بیداری جوابشو بدم بعد که بیدار میشدم فکر میکردم خواب بوده خب

همین دیشبم شوهرم بهم گفت گرمته؟ گفتم اره، گفت خب کولرو روشن کن. من گفتم خودت روشن کن. پاشد رفت تا دم در اتاق خواب اومد دوباره خوابید گفتم چرا روشن نکردی گفت یادم رفت

حالا صبح بهش گفتم نه خواب دیدی... ولی واقعی بود اصلا از گرما از خواب پاشده بودم 

چند بارم بعد از این که رفته سرکار حس کردم کسی بغلم کرده تو خواب ولی خب همه رو میذارم پای توهم😑

                حس من به نی نی سایت، به ترتیب😉

جن راسته توقرانم سوره جن داریم منم یکبارازخواب بیدارشدم دیدم دستاموحناکردن 

یکبارم خونمون قدیمی بوددوتاحمدم داشت یکیش توزیرزمین بودمنم رفتم لباساروشستم امدم بالا توحیاط دستشویی بودروپشت بوم دستشویی یه گربه سیاع نشسته بودفقط زل زده بودبه من منم هرکارمیکردم نمیرفن تااینکه یه سنگ برداشتم زدمش شب که خواب بودم یه مرتبه پنگول کشیده شدازشدت دردپاشدم دیدم چیزی نیست خوابیدم فرداصبحش همه بدنم وردمیکرد افتادم توخونه حال نداشتم قشنگ جای ناخن کشیدناش کنیشگوناش روبدنم بودتااینکه مادرشوهرم رفت برام سرکتاب بازکردقشنگ مرده گفته بودسنگ به جن زده ازارش دادن 

توهمون خونه هم چندمرتبه صدامیومدتامیخاستم ازتخت پاشم اصلابی حس میشدم مثل فلجایه سایه سیاهم میفتادروم دیگه خوابم میبردنمیدونم چی بودسریع خونمونوعوض کردیم تارفتیم خونه جدیدحامله هم شدم 

لطفا برای حاجتم صلوات بفرستید
از اهن بترسن سمت شهرها نمیتونن بیان که! تازه هرکی یه جور توصیف میکنه جن رو، اگه واقعا دیدن باید همه ...

بخدا جدی گفتم

خالش حتی تیمارستانم بستری شد روانشناسا و روانپزکا هم نتونستن کاری کنن براش

سمت امامزاده میخواستن ببرنش فحش میداد و نمیرفت

وقتی که میخواست یکیو خفه کنه انگار این انرژی ماله یه دختر۱۴ ساله نبود

آخه میدونی خالشو میخواستن ببرن پیشه دعانویس توی اصفهان اوردن خونشون🤐

منم اگر اونو نمیدیدم شاید مثله شما باور نمیکردم😰

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍
دورگه یعنی مادر انسان پدر جن؟؟

اره من ندیدمش هیچوقت با اینکه شهرمون کوچیکه ولی زیاد کسی سمتش نمیره میگن خیلیم خوشگله حتی یکی از دوستاش میگفت میتونه هم خواب باشه تو خونش هم میتونه تو دانشگاه سر کلاس باشه

نگو غریبه غمت را چرا نمیفهمد؟که حال و روز تورا آشنا نمیفهمد...!
2738
وویی خاک عالم😰😭😭😭وای خیلی بدههههههه

اصلا قیافه دخترم وحشت زده میشد.تامنم جیع میزدم شوهرم می اومد اروم میشد.ولی قشنگ پشت سرمن نگاه میکرد که خودم نفسم بند می اومد

پدرم ،برادرم جایگاهتون بهشت😭برای شادی روحشون صلوات🌹
آره باور کن فیلم ماحی ایرانیه آناهیتا نعمتی توشه اون فیلم بر اساس واقعیت ساخته شده بچشون مشترک بی ...

فیلمو من دیدم  بهبود توش بازی میکنه  اونه جن ؟ 

ضربان قلبمه . مرحم دردمه . فقط خودی .فقط خودی. فرشته مرگمه. تمام تار وپودمه بود ونبودمه فقط خودی فقط خودی( عاشق آهنگشم😁)          گاهی به آخرین پیراهنم فکر میکنم که مرگ در آن رخ میدهد....     هم آرایش میکنید 😁 هم عمل کردین 😁 هم کامپوزیت و لمینت 😄  همم با اسنپ چت عکس میندازین 🙄😳 مگه چقد زشتین🤔   وقتی عکس یهویی تو فرستادی بدون آرایش میفهمیم چقد خوشگلین  با آرایش که سیب زمینی ام خوشگله😁😂
اگه جن از اهن میترسه پس چرا میاد الان ک همه چی اهنیه

نمیدونم ولی بابای دوستم با یه تیکه آهن تهدید میکرده اونم ساکت میشسته 

میگفت در کمدمونو شکونده ،تابلوی تو اتاقا رو خورد کرده 

ما رفتیم بازمانده هاشو روی زمین دیدیم حیلی وحشتناک بود

بعد دعانویس اومده یه دعا براش کرده باز یکم بهتر شده ولی بهشون گفته تا من میام با یه تیکه آهن تهدیدش کنید

وقتی دعا میکنه براش یکم که حالش خوب میشه ، میگه واا کی اینجارو اینطوری کرده! درو کی شکونده و...🤐

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍
نمیدونم ولی بابای دوستم با یه تیکه آهن تهدید میکرده اونم ساکت میشسته  میگفت در کمدمونو شکونده ...

اره دیدی میگن چاقو بذارید اونم واسه همینه که جنا سمتت نمیان

نگو غریبه غمت را چرا نمیفهمد؟که حال و روز تورا آشنا نمیفهمد...!
منم دیدم فیلم و ازکجا میگی بچشون فلانه؟ 

منم چند سال پیش دیدم الان دقیقا یادم نیست ولی یادمه که اولش گفت براساس واقعیته توی نت بزن شاید باشه

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

تعبیر خواب

زنبور123 | 33 ثانیه پیش
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز