2752
2734
عنوان

داستان ترسناک واقعی 🥺😱

| مشاهده متن کامل بحث + 4413 بازدید | 204 پست
فیلمو من دیدم  بهبود توش بازی میکنه  اونه جن ؟

یادم نیست دقیق

همونکه یهو ناپدید میشه و میره


دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍
اره دیدی میگن چاقو بذارید اونم واسه همینه که جنا سمتت نمیان

الان یادم افتاد ب خدا بچم تازه ب دنیا اومده بود  تو خواب و بیداری  دیدم ی گربه  اومد بچمو چنگ مینداخت منم میخواستم داد بزنم نمیشد   از اون روز ب بعد چاقو گذاشتم بالا سرم

ضربان قلبمه . مرحم دردمه . فقط خودی .فقط خودی. فرشته مرگمه. تمام تار وپودمه بود ونبودمه فقط خودی فقط خودی( عاشق آهنگشم😁)          گاهی به آخرین پیراهنم فکر میکنم که مرگ در آن رخ میدهد....     هم آرایش میکنید 😁 هم عمل کردین 😁 هم کامپوزیت و لمینت 😄  همم با اسنپ چت عکس میندازین 🙄😳 مگه چقد زشتین🤔   وقتی عکس یهویی تو فرستادی بدون آرایش میفهمیم چقد خوشگلین  با آرایش که سیب زمینی ام خوشگله😁😂
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



من جسارت نکردم بگم دروغ میگید عزیزم، تناقضی که بنظرم اومد رو گفتم، خیلی از این رفتاررها علت دیگه ای ...

نمیدونم والا من خودم یه سری از کاراشو دیدم خیلی ترسناک بود


دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍
نمیدونم والا من خودم یه سری از کاراشو دیدم خیلی ترسناک بود

دوس دارم ببینم منم  🤪

ضربان قلبمه . مرحم دردمه . فقط خودی .فقط خودی. فرشته مرگمه. تمام تار وپودمه بود ونبودمه فقط خودی فقط خودی( عاشق آهنگشم😁)          گاهی به آخرین پیراهنم فکر میکنم که مرگ در آن رخ میدهد....     هم آرایش میکنید 😁 هم عمل کردین 😁 هم کامپوزیت و لمینت 😄  همم با اسنپ چت عکس میندازین 🙄😳 مگه چقد زشتین🤔   وقتی عکس یهویی تو فرستادی بدون آرایش میفهمیم چقد خوشگلین  با آرایش که سیب زمینی ام خوشگله😁😂
2731
الان یادم افتاد ب خدا بچم تازه ب دنیا اومده بود  تو خواب و بیداری  دیدم ی گربه  اومد ...

چاقو یا سوزن 

قرانم بزارید بالای سرش

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍

چندسال پیش خونه ای اجاره کردیم.شوهرمم مرتب ماموریت میرفت.منم تنها بودم.نصف شبها صدا شوهرم می اومد قشنگ کلیداش میذاشت لب اپن.تک سرفه میکرد.میرفت سریخچال اب میخورد.من همه این صدا میشنیدم فکرمیکردم شوهرم اومده.بعد منتطر میشدم بیادبخوابه ولی نمی اومد.صداش میکردم جواب نمیداد.زنگش میزدم میگفت فلان جام.ازترس میمردم .یکبارم من نبودم شوهرم میگفت صدا تو می اومد که داشتی با تلفن حرف میزدی.اون شب ازترس به من زنگ زد وگریه میکرد میگفت چیکار کنم.ازاون خونه رفتیم.همسایه ها گفتن نمیدونم چرا هرکی میاد اینجا زودی میره

پدرم ،برادرم جایگاهتون بهشت😭برای شادی روحشون صلوات🌹

بچه ها ما کنار خونمون هم باغ داریم هم یه تپه باستانی پنجره اتاق منم تو باغه شبا انگار یکی که دستش خیلی بزرگه با مشت میکوبه به پنجره چندبار پشت هم تکرار میشه یعنی جن؟مامانم میگه حشرن میخوره ب پنجره چون شبا برق اتاقت روشنه ولی به نظرم حشره اینقدر بزرگ نیست که صداش ابنقدر بلتد باشه

نگو غریبه غمت را چرا نمیفهمد؟که حال و روز تورا آشنا نمیفهمد...!
دوس دارم ببینم منم  🤪

خاله‌ی دوستمو میگم 

قضیه ماله تقریبا ۲۰ سال پیشه

خالش ۱۴ سالش بود

وقتایی که میره مراسمات ناراحت کننده باز تا یه مدت اینطوری میشه

الان که رفته آلمان 

فک کنم دیگه جنا سمتش نرن یا جنای آلمانی برن پیشش😂😅

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍
الان یادم افتاد ب خدا بچم تازه ب دنیا اومده بود  تو خواب و بیداری  دیدم ی گربه  اومد ...

اره شوهر عمم همیشه میزاره چون میگه اگه نذاره جنا اذیتش میکنن

نگو غریبه غمت را چرا نمیفهمد؟که حال و روز تورا آشنا نمیفهمد...!
بچه ها ما کنار خونمون هم باغ داریم هم یه تپه باستانی پنجره اتاق منم تو باغه شبا انگار یکی که دستش خی ...


فکر بد نکن ایشالله چیزی نیست

صلوات بفرست و بسم الله بگو

اگه حس کردی توی خونتون هستن و... توی خونتون قرآن با صوت بزار پخش بشه 

سوره های بقره و جن و سوره ی حدید

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍

تازه تواون خونه قدیمیمون همه وسایلم گم میشد واقعا حس میکردم همیشه یه صدایی میومدمنم اکثراتنهابودم اونجاهم گربه زیادمیدیدم اصلا بعضی وقتا احساس خفهذشدن داشتم فکرمیکردم دراتاق بازشده ولی نمیتونستم پاشم ببینم چیه یه صداهای نامفهوم میشنیدم تازه یه چیزدیگه خیلیم باشوهرم دعوام میشدشدیدها

لطفا برای حاجتم صلوات بفرستید
فکر بد نکن ایشالله چیزی نیست صلوات بفرست و بسم الله بگو اگه حس کردی توی خونتون هستن و... توی خونتو ...

اره از وقتی قران میخونم قبل خواب خیلیی کمتر شده

نگو غریبه غمت را چرا نمیفهمد؟که حال و روز تورا آشنا نمیفهمد...!
اره از وقتی قران میخونم قبل خواب خیلیی کمتر شده

همیشه هم که جن نیست به قول مادرتون ممکنه حشره باشه

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍
چرا دیگه مثلا یه سری ملخ هستند که شاید خیلی بزرگ نباشن ولی بخاطر سرعتشون و حرکت پرشی رو شیشه ممکنه ص ...

میدونم ولی صدا دقیقا مثه مشت ادمه صدای پام خیلی میاد در حالی که کسی شبا نمیاد اون باغه یا تپه 

نگو غریبه غمت را چرا نمیفهمد؟که حال و روز تورا آشنا نمیفهمد...!
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز