سلام من شش هفته و چهار روزه باردارم ، دیروز بخاطر از بین رفتن تمام علائم بارداریم مث حالت تهوع و درد سینه ها رفتم سونو ، ضربان قلب جنین ۱۱۶ بود دکتر سونو گرافی گفت ضعیفه سونوی مجدد باید بشی ، بین شما دوستان کسی همچین تجربه ای داشته و بچش صحیح و سالم مونده؟؟در ضمن علائمم تقریبا امروز برگشته
میدونم گلم ولی باور کن استرس مثل یه سم مهلک وکشنده میمونه. کارایی ک باعث آرامشت میشه انجام بده سون ...
تعریف این سونوگرافی رو خیلی شنیده بودم ازینکه تو شش هفته و چهار روز صدای قلب نی نیو برام گذاشت متوجه حاذق بودنش شدم ولی خب انگار ۴ تا ضربان تا حد ضربان نرمال کم داره
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه
اره اینقد استرس داشتم که بلند بلند نفس میکشیدم بدبخت دکتر سونوگرافی میگفت من با این وضع نمیتونم ببین ...
استرس نداشته باش شاید قندت افتاده بوده یا گشنه بودی..زو تپشقلب بچه تاثیر گذاشته
تو تربیت فرزند کوشا باشید....من همون najvaye manهستم ک چشام آبیه😁😁کلی عکس گذاشتم چند نفر تازه میشناختنم بخاطر بی ادبی یکی دیگه ترکیدم...نترکونینن توروخدا باجنبه باشیم
تعریف این سونوگرافی رو خیلی شنیده بودم ازینکه تو شش هفته و چهار روز صدای قلب نی نیو برام گذاشت متوجه ...
خیلی خب پس فعلا صبر کن. هیچی نمیشه باور کن.
بچه هامون ، بزودی میرن ! اونا مهمون ما هستن !بزرگترین اکتشاف برای من این بود که فهمیدم فرزندم یک مهمان است در خانه ام و روزی از خانه ام می رود.روزها با سرعت عجیبی میگذرد و او به زودی از من جدا می شود...به خودم گفتم: کدام مهمتر است؟ نظم خانه یا این که فرزندم به خوبی از من یاد کند؟کدام مهمتر است؟ خانه یا اخلاق و روحیه و حسن تربیت فرزندم؟چون دانستم که او مهمان خانه من است. این باعث شد اولویتم را تغییر دهم!بعد از این مهمترین چیز نزد من آرامش خاطر من و اوست.... شروع کردم به پیاده کردن نقشه ام، و طبعا مجموعه کمی از قوانین مهم را انتخاب کردم و خود را ملزم به اجرای آنها دانستم و مابقی چیزها را بدون هیچ قید و شرطی رها کردم. از عصبی شدن و داد و فریاد زدن کم کردم و به آرامش رسیدم.از وسواس هایم گذشتم و به خانه ای راضي شدم که مقداری بهم ریخته و نامنظم است و کمی شلختگی در آن به چشم می خورد. اما، فرزندی را تحویل گرفتم که آرامش دارد و از من و خشم هایم نمی نالد و رابطه ای قوی و زیبا بین ما حاکم گشته است.چون می دانم....او مهمان زودگذر خانه من است. کودک عزیزم ! امیدوارم مهمانی خانه من زیباترین مهمانی زندگیت باشد.😍
اره اینقد استرس داشتم که بلند بلند نفس میکشیدم بدبخت دکتر سونوگرافی میگفت من با این وضع نمیتونم ببین ...
بزار ی هفته بگذره یکمم استراحتتو بیشتر کن ب خورد و خوراکتم برس چیزای مقوی بخور دوباره برو سونو موقع رفتن به سونو چیزای شیرین بخور مث شکلات یا شیرکاکائو....
ایشالل ک خیره عزیزم اصلنم استرس نداشته باش دکترا جواب اخر رو به ادم میدن و فکر و ذهن ادم هزار راه که سهله به هزاران راه کشیده میشه توکلتم به خدا باشه
گاهی آدم دلش کمی تعطیلی می خواهدبنشیند کنجی گوشه ای ،جایی برود به گذشته های دور دور. های های دنبال خودش بگردد..💖