من یکی از فامیلهامون ک شوهر دختر عمومم خیلی هیز همیشه ازش بدمم میومد چند بار سعی کرد به بهانه های مختلف شمارمو بگیره من از زیرش در می رفتم 😷😷😷
عاقا یه روزک از دانشگا میومدم سر خیابون وایسادم تاکسی بگیرم یهو مردک با ماشینش جلوم سبز شد 😬
با کلی اصرار ب زور سوارم کرد
تو راه هم من سرمو انداختم تو گوشیم یعنی حواسم ب تو نیست اما باز فک میزد 🤕
فک کنید بهم میگه معدل این ترمت چند شد گفتم کمتر شده شدم ۱۶
بعد برمیگرده بهم میگه عاشق شدی 😬😬 تو آینه جلو با لبخند بهم زل زد من سرمو انداخم پایین
وسط راه به زور یه مشت انجیر خشک داد بهم گفت بخور😂😂
منم همشو نگه داشت وقتی رسیدم ب خونه پیاده شدم
فکر کردم رفته همه انجیر هارو ریختم تو جدول با یه حالت چندش 😌😌😷😷😷
عاقا چشمتون روز بد نبینه یه لحظه سرمو برگردوندم دیدم با ماشین سر کوچه ایستاده با چشمای گردش نگام میکنه😖🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣