سلام خانمای عزیز ، من ۱۹ سالمه و. همسرم ۳۱ راستش تو دوران عقد ک بودیم دیدم عکس ی زن رو نشونم داده و. گفت نگا این عکساشو میفرسته برا دوستم و. اونم برای من میفرسته عکسایی جالبی نبود با تاب شلوارک یا تاب ک سینه هاش معلوم میشد و.. منم ۱۵ سالم بود اصلا نمیدونستم تلگرام و اینا چیه 🤦🏻♀️ و حساس نشدم . دو. سال تو عقد بودیم و بعدش عروسی کردیم تا یکسال ک گذشت من چون نمیخواستم خونه مادرشوهرم زندگی کنم بخاطر دخالت هاشون و. تازه اعتیاد همسرم خبردار شدم و همچنین خرجی نمیداد. ووو قهر کردم و دوماه خونه بابام بودم اما بعد. با وعده. های الکی منو برگردوند! وقتی برگشتم گوشیشو چک کردم دیدم وقتی نبودم بهش زنگ میزده و ... حتی دو. ماه بعد از برگشتم ک میشه اذر پارسال و فروردین دوباره. حرف میزد باهاش (الان تقریبا دوساله خونمونیم )خلاصه باهاش حرف زدم اروم ک جریان چیه واینا ، گفت اون منو میخواد دوس داره باهام باشه، اما من اهلش نیستم و اینا و کلی حرف الکی ک من خوبم منم مثلا قبول کردم اما حواسمو بیشتر جمع کردمو بازم گوشیشو چک میکردم (گذشت تا ی روزی از ی فروشگاهی بخاطر خریدام گفتن برنده. شدین و برای من جعبه شیرینی اوردن با جایزه منم ب شوهرم گفتم اما اون تهمت زد. و. سروصدا. کرد. ک مامان و. باباش اومدن. پایین و جلو باباش کتکم زد و هر دوشون. میگفتن تو ابرو اومدی ک برات شیرینی اورده و بلایی نبود سرم نیاره 😔 )خلاصه من با خوانواده شوهرم رفتم شهرستان بعد. ک برگشتم دیدم دو روز قبل رفتنمون ب همون. زنه زنگ زده ک اون جواب نداده اما باز خود زنه زنگ زده بود بهش و چهارشنبه هفته پیش ک نبودیم از ظهر ساعت ۱ تا ۱۱ هر ساعتی یکبار بهش زنگ میزد اما اون. جواب نداده بود من دو روز پیش تازه فهمیدم ک این همونه و شبش اومدم ، بهش گفتم ی همچنین مشکلی برای دوستم بوجود اومده تو جای دوستم بودی چیکار میکردی گفت زنگ بزنه ب دختره چون. شوهرش بدتر میکنه ، دیروز هر چی فکر کردم دیدم نمیتونم ب زنه زنگ بزنم یا میگ ن. یا میگ اره گفتم بخودش میگم ! شب ک اومد گفتم این شماره کیه تو. گوشیت ؟! گفت دوست دختر داداشمه، گفتم چرا تو ۲۰ بار وقتی من خونه نبودم بهش زنگ زدی؟!گفت باهم دعوا داشتن زنگ زدم برادرشوهرم گفت این شماره مال دوست توعه؟! گفت نه البته شاید واسه ابجیاش باشه گفتم شمارشونو داری گف ن خیلین و. گفتم باشه فهمیدم کیه .... خلاصه بهش گفتم چرا با الهام حرف زدی؟؟ گفت ن این اون نیست گفتم چرا دروغ میگی ؟ زنگ زدم زنه گفتم همراه خانوم ...؟ گفت بله شما؟ قطع کردم روب شوهرم گفتم چرا دروغ میگی ؟ چرا بهش زنگ زدی؟؟ فقط ی کلمه میگفت من باهاش نیستم خیلی حرف زدم وچرا. اینکارارو کردی گفت اون. خونه میخواسته برای همون ب. من گفته براش پیدا کنم. از دوست پسر الانی ک داره فهمیده اخه رفیق منه !!! خلاصه شبش اومدیم خونه بازم گفت ببین من باهاش نیستم من ندیدمش حتی اون خیلیی میخواد با من باشه اما من اهلش نیستم 🤦🏻♀️ گفتم تو اهلش نیستی ک اینقدر بهش زنگ زدی ، بابا اون جوابتو نداده. تو سر ی چیز الکی ابرومو بردی جلو بابات مث سگ زدی منو ! ابرومو. ریختی اما بدون مث تو نیستم ک بابامو بیارم بالا سرت ... قران رو اوردمو و اونم دستشو گذاشت روش گفت فقط برای خونه بوده من ندیدمش چهارشنبه ک اونقدر زنگ زدم برای همین بوده و.... براش خیلی حرف زدم گفتم ببین با اعتیادت کنار اومدم(از سیگار مطمعنم اما مواد ن) خونه بابات زندگی میکنم، با بی مسعولیتیت کنار اومدم. ، با ماهی یبارم بیرون نرفتن کنار اومدم ، با تعصبی و. بد دل بودنت ، با دوستام رفت و. امد. نکنم دوماه ی بار. خرجی دادنت اونم ماهی ۱۰۰ تومن، با نیومدنت. خونه بابام ، با مشروب خوریت ، با رفیق بازیت ، دیگ میخوای چیکارم کنی؟؟ -- خیلییی خودخواه و مغرور گفت من دارم زندگیمو میکنم میخوامم زندگیمو بکنم گفتم اینجوری؟؟؟ من نمیتونم اینجوری قول بده. ک رفتاراتو عوض میکنی مث من که زمین تا اسمون اخلاقم با خانوادت. عوض شده ، مث منکه شدم. جوری. ک تو میخوای فقط میگفت من دارم زندگیمو میکنم میخوامم زندگیمو بکنم مث بقیه خیلی حرف زدم. ک دثست دارم اینجوری باشه بابا اصلا این جیران و. این زنه ب. گور. ، مشکلای بزرگتری داریم ووووک گوشش بدهکار نبود. شب رفتم طبقه پایین پدرشوهرم بخوابم نبودن. اونا ، ک گفت برو. تو. اتاق خودمون بخواب ن اینجا اما با کمی فاصله از خودش خوابیدم ،صبح پاشدم گفت چایی بیار اوردمو گفتم شماره دوست پسرشو در بیار ببینم جریان خونه چیه گفت ندارم باید پیدا. کنم خلاصه ساکمو بستم گفت داری چیکار میکنی ؟ گفتم وسایلمو میبندم گفت ب چ منظور ده بار گفت گفتم دوس دارم اخرشم گفت بستی باهم بریم گفتم خودم. میریم ک گفت گوه میخوری بدون. اجازه من پاتو بزاری. بیرون.و. رفت
نمیدونم برم ، نرم بگم ی تماس بوده ن بدتر کنم موندم. بخدا. چون. تو این شهرم خانوادم. نیستن و غریبم کسیو ندارم راهنمایی بگیرم ممنون میشم شما کمکم کنین 🖤