خیلی تنهام و افسرده م . از اینکه یه روز پدر و مادرم نباشن وحشت دارم . دو ماه دیگه سی و دو سالم میشه و من هنوز یه دختره مجردم که تمامی دوستاش ازدواج کردن . دیروز تو بازار دوست دوران دبیرستانمو دیدم که داشت برای دختر هشت سالش خرید میکرد خیلی حسرت خوردم خیلی که چرا فقط من تنها موندم در حالیکه ظاهرم از بعضی از دوستام بهتر بود . دو سال پیش تنها دوست مجردم که خیلی از مجردیش گله میکرد ازدواج کرد و این در حالیه که من خودم با زور بردمش دفتر مهندسی و ثبت نامش کردم و با شوهرش کنونیش آشناش کردم اما تا روز عروسیش نفهمیدم که داره ازدواج میکنه . تورو خدا هی نگید بیشتر به خودت برس و برو بیرون همشو امتحان کردم جواب نداد