غم میدمد در حنجری آتش گرفته
اینجا صدای خواهری، آتش گرفته
اینجا کبوتر بچهها را یک کبوتر
پیچیده در بال و پری آتش گرفته
فریاد عصمت، شعله میگیرد دمادم
از تار و پود معجری آتش گرفته
بشتاب زینب در میان شعلهها باز
دامان طفل دیگری آتش گرفته
آنسوی فریاد عطش صد حنجره درد
در لای لای مادری آتش گرفته
از داغ این آلالههای غرقه در خون
هر گوشه، چشمان تری آتش گرفته
قرآن تلاوت میکند فرزند قرآن
از روی نیزه با سری آتش گرفته
پیش نگاه خسته پروانه، شمعی
افتاده بر خاکستری آتش گرفته
بیشک تمام این وقایع ریشه دارد
در اتفّاقات دری آتش گرفته …
سیّد محمّد بابامیری