«شعر٩»

ممنون بارونم 🙏❤

دوباره محرم، دوباره صَفَر
دوباره جهانی شده خون جگر

دوباره لباسِ سیاه و عَلَم
دوباره شده فصلِ جانسوز غم

دوباره حسین راهیِ کر بلا
دوباره شده فصلِ خون و عزا

ای عشق ویران میکنی اقرار کن 

حجله عشقی در در دلم مبهوت و ابهار کن

سودا که زلف  الفت مرحم دل ها را

 دل  را دردی کشید ه او را ابراء کن 

ازنسیم عشق چو ورزد رحمت  ایزدیارا

در رهِ ملُک منان جان خود را احصار کن 

دل را مدهوش خُلق خلقت او را 

اداغام کن در دل دریا 

 ز عشق او ابحار کن

چالش#  

براي تو و خويش چشماني آرزو مي كنم،

كه چراغ ها و نشانه ها را در ظلماتمان ببيند.

گوشي كه،

صداها و نشانه ها را در بي هوشي مان بشنود.

براي تو و خويش روحي كه اين همه را در خود بگيرد وبپذيرد .

و زباني كه در صداقت خود ما را از فراموشي خود بيرون كشد .

و بگذارد از آن چيز ها كه در بندمان كشيده سخن بگوييم .

گاه آنكه ما را به حقيقت مي رساند خود از آن عاري است .

زيرا تنها حقيقت است كه رهايي مي بخشد .

سلام وقت بخیر

سلام 

😍😍

خوبین؟؟

‌
این جا بود؟ کنار من بود؟
این طعم دبش که روی لب های خودم احساس می‌کنم طعم آخرین بوسه ی اوست؟
این لالایی سکرآوری که مرا این طور مرا به خواب فرو برد، نفس او بود؟زانوی او بود که گذاشت سرم را بر آن بگذارم؟باور نمی کنم. آخر این خوشبختی خیلی بزرگ است؛ این یک رویاست!

عالی بود آجی 👌🌹🌹❤

ممنون فدات تو بهتری؟نظرت در مورد چالشم چیه؟

به ندای قلبم گوش کن 

که اینجا در سینه ام نمانده 

دست باران را گرفته و به استقبال تو آمده 

تا با سمبل عشق 

روی زمین آمدنت بنویسد 

حالا دستانت را باز کن 

تا وسعت آسمان بیشتر شود 

که بتوانم از دوست داشتنت 

چند برابر بیشتر بگریم 

برایم باوری خلق کن 

از جنس خودت

تا تمام روزهای زندگی ام

تولد تو برایم باشد 

آیدین دلاویز 

سلام عزیزم ❤️ 

خواهش میکنم عزیزم💖

خیلی هم عالی👌👌👌

می دانست که پس از او دیگر نخواهم توانست هیچ کس دیگری را دوست بدارم ،

از این رو ترتیبی داد که دیگر راه بازگشتی وجود نداشته باشد و

سدی بزرگ بین ما گذاشت...

✍ یوستین_گاردر

قضیه این شعر ها چیه تو رو خدا هر کی میدونی به منم بگه. شعر یک و دو و سه و...؟🤔🤔

چه بهتر از حمد خالق متعالی

شعر را بر او و از مینویسد قلم هارا 

بداهه

ممنون اجی قشنگم 

فداتم قشنگم 

دلم برای امیر پر میکشه خیلی نامردی 😢