ما مجبور به ازدواج بودیم
شاید انتخابمون از اول اشتباه بود به اصرار ما خدا جورش کرد
ولی خیلی وقتها نخ زندگیمون پاره میشد ویجوری گره میخورد
ولی ۹۰درصد مشکلاتمون از سمت شوهرمه من خیلی صبر کردم
الان دیگه میترسم اگر جدانشم دیربشه آخه دارم میرم توده۳۰زندگی حتی فرصتی نمیمونه ک مادربشم
اون از حرف مردم میترسه واعلاده بار برای جدایی اقدام کرده بود
هرکاری ک میکنه فقط بخاطر حرف وچشم مردمه میخواد آدم خوبی جلوه کنه
وفقط منم ک ذات واقعیشو نشونم داده
هیچکس حرفم رو باور نمیکنه