2733
2734
عنوان

دوست دارم شوهرم هرچه زودتر بمیره

| مشاهده متن کامل بحث + 13025 بازدید | 146 پست


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731

فک نمیکنم بدتراز شوهر من باشه

شوهر من رک جلو روم میگه من زن صیغه ای دارم

جلو روم یک حرفاییی زشتی میزنه خیلی خیلی زشت علنن توهین میکنه مثلا میگ برو گوهمو بخور و...

میشه  برای شادی روح بهترین پدر دنیا ی صلوات مهمونم کنید😔
بگو عشقم

من همیشه اونایی ک باهوش بودن زیاد درس میخوندن 

هم غیر اچتماعی دیدمشون هم خیلی ساده بدون هیچ تجملاتی از نطر پوششی و ارایشی 😂ولی تو چرا هم نخبه ای هم عکس پروفت فقط درمورد ارایشو ایناست؟😂😂ب اصطلاح خودمونی قرتی؟😂😂

از ی جایی ب بعد آدم هم عاقل میشه هم مهر و محبتش روجا اینکه  پای آدما حروم کنه نثار پای گربه،سگ ها و گلدوناش میکنه.بدون توقع و ب دور از هر آسیبی 

بعضيا اينقدر پست و حقيرن كه باعث ميشن ادم ارزوى مرگشونو كنه منم ارزوى مرگ مادرعفريتشو دارم

عاجزانه التماستون ميكنم به پاتون ميوفتم توروخدا توروقران تورو به اباالفضل العباس قسَمتون ميدم واسه شفاى مادرم دعا كنيد جونم مادرمه عمرم مادرمه همه كسم مادرمه جون بچه هاتون قسم واسه شفاى مادرم دعا كنيد سرطان داره روزى صدبار ميگم خدايا چرا اين سرطان رو به من ندادى بجاى مادرم؟؟؟؟ديگه اشكى نمونده كه بريزم با اينكه حامله ام ولى تمام غصه هاى عالم تو قلبمه من بخاطر فشار عصبى و بيمارى اعصاب شايد خيلى جاها اونجور كه بايد با مادرم رفتار نكردم اميدوارم حلالم كنه منو ببخشه من مثل سگ پشيمونم قسم ميخورم بجان بچم اگر روزى مادرم چيزيش بشه خودمو ميكشم😭😭😭😭😭😭😭😭
شوهر خواهر منم خیلی بد ذاته. خیلی زیاد. همش نفرینیش میکنیم. خداخودش جواب بد ذاتیاشو بده خواهر منم ...

واقعن ب ذات و طایفه برمیگرده قبول داری

میشه  برای شادی روح بهترین پدر دنیا ی صلوات مهمونم کنید😔
من چرا اینقد ازت خوشم میاد😍😍🤔🤔

چونکه منم از تو خوشم میاد   اتوبان از اینجا   تا اونجا  

ترجمه‌ی متون فنی به نفع خیریه       ***به دلایلی نمیتونم درخواست دوستی قبول کنم. ببخشید دوستای عزیزم***

منم دیشب با شوهرم دعوام شد باند شد یکی زد پس کله ام. ای دردم گرفت بچه داشتم خواب میکردم رو تخت بچه رو گذاشتم پایین ایستادم باهاش بحث کنم با پاش زده ب پای بچه از غیضش. الهی بمیرم بچه ام جوری جیغ کشید. دلم آتیش گرفت. بغلش کردم دورش دادم .بهش گفتم آنشب برا من مردی.همین الان کفنت کردم گذاشتمت توقبر. وقتیم که خوابید از غیظم رفتم بالا سرش زدم پس کله اش .بیدارشد با چشمای قرمز گفت روانی گفتم فک کردی بزنی من از درد نخوابم تو بخوابی.یکن دیگه دعوا کردیم و کپه مرکشو کذاشت. دعا کارش زدن. اصلا اینجوری نبود.از وقتی اون ننه عفریته اش فهمید باردارم پرش کردن .ترسیدن شوهرم بچشو ب اونا ترجیح بده. احمقای فسیل 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687